تازه هاي حقوقق :: راي هيئت عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور-چنانچه در قتل دفاع با حمله متناسب نباشد چنين قتلي موجب قصاص نمي باشد و حداكثر مثبت ديه است
صفحه اصلي درباره ما گالري عكس ارتباط با ما آرشیو حوادث آرشیو مقالات آرشیو اخبار ارسال مقاله  
 

Vekalat.com

error: در حال حاضر هیچ نظر سنجی وجود ندارد .لطفا create one.



 

 

 

 

 

 

  مجلات تخصصي

  نحوه تنظيم دادخواست

  شوراهاي حل اختلاف

  نشاني كلانتريها

  نشاني دادسراها

 

  نشاني محاكم دادگستري

  دفاتر ازدواج و طلاق

  دفاتر اسناد رسمي

راي هيئت عمومي شعب كيفري ديوان عالي كشور-چنانچه در قتل دفاع با حمله متناسب نباشد چنين قتلي موجب قصاص نمي باشد و حداكثر مثبت ديه است
 
جلسه هيات عمومي ديوان عالي کشور موضوع اصراري کيفري رديف88/22 در مورخه 21/2/89 در محل سالن اجتماعات ديوان عالي و با حضور حضرت آيت الله گرکاني رييس ديوان عالي کشور؛ دادستان کل کشور و قضات محترم ديوان برگزار شد و بعد از قرائت گزارش پرونده وايراد نظرات قضات به اتفاق آرا اعتراض وکلاي تجديد نظرخواه وارد تشخيص وبا نقض آن پرونده در اجراي بند ج ماده266قانون آيين دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور کيفري به نزديکترين دادگاه همعرض دادگاه صادر کننده راي منقوض در استان کرمانشاه ارجاع گرديد تا با عنايت به استدلال هيات عمومي راي مقتضي صادر نمايد.در بخش اول به گزارش پرونده و اراء صادره در محاکم بدوي تجديد نظر و شعبه ديوان مي پردازيم و در بخش دوم به نظرات قضات و راي هيات عمومي پرداخته خواهد شد.
تاريخ رسيدگي: 5 بهمن 1388
شماره دادنامه: 768/6
تجديدنظرخواه: متهم رسول- ص با وکالت روح‌الله- و کيومرث- س
تجديدنظرخوانده: اولياي دم مرحوم حسن-ظ
تجديدنظرخواسته: دادنامه شماره 409 مورخ 13 آبان 1388 صادره از شعبه 102 دادگاه جزايي سرپل ذهاب
تاريخ ابلاغ دادنامه به تجديدنظرخواه: 2/9/88
تاريخ وصول دادخواست تجديدنظر: 12/9/88
مرجع رسيدگي شعبه ششم ديوان عالي کشور
هيئت شعبه: رحمت الله عروجي، رئيس و محمدحسين احمدي، مستشار
خلاصه جريان پرونده
حسب محتويات پرونده، رسول-ص فرزند حيدر 17 ساله به اتهام ارتکاب قتل عمدي مرحوم حسن- ظ فرزند عسگر با توجه به شکايت اولياي دم تحت تعقيب قانوني قرار گرفته است.
به گزارش کلانتري 11 گيلان غرب ساعت 21 مورخ 15 آبان 1383 يک فقره مجروحيت از طريق پليس 110 اعلام که بلافاصله مأموران به محل عزيمت مشاهده گرديد يک نفر به هويت حسن-ظ 25 ساله از ناحيه سينه به وسيله چاقو زخمي شده و روي تخت بيمارستان تحت مداوا بود که پس از مدت کوتاهي به علت خونريزي زياد فوت کرد.
با بررسي به عمل آمده از همراهان و کساني که مقتول را به بيمارستان رسانده‌اند، مشخص گرديد امروز عصر مقتول به همراه تعدادي از دوستان خود جهت کوهنوردي به ارتفاعات کوه‌هاي پشت شهرک صنعتي عزيمت نموده‌اند که 4 نفر به اسامي کامران-پ، محمد-س، رسول-ص و جهانشاه-ن به همراه مقتول بوده‌اند که نامبردگان بلافاصله پس از خبر فوت از محل متواري مي‌گردند و جسد توسط خودروهاي عبوري به بيمارستان انتقال مي‌يابد و يکي از متهمان به نام جهانشاه- ن دستگير مي‌شود.
فدرت الله- ح 32 ساله اظهار داشته امروز غروب در تنگ دياره مشغول شخم زدن بودم. ناگهان 4 نفر به اسامي جهانشاه- ن، محمد-س و دو نفر ديگر جوان که آنها را نمي‌شناسم به من مراجعه کردند. گفتند: يک نفر آنجا افتاده بياييد با هم به بيمارستان برسانيم. جهانشاه زياد اصرار کرد من هم به خاطر رضاي خدا و کمک به آن محل رفتم. مشاهده کردم جواني افتاده نفس کمي داشت با خودرو هيبت به همراه 4 نفر ديگر مصدوم را جهت مداوا به بيمارستان الزهراي گيلان رساندند.
جهانشاه-ن 26 ساله در بازجويي مورخ 15/8/83 اظهار داشته مقتول دوست و همسايه است. مشغول راه رفتن بوديم که تعداد 3 نفررا مشاهده کرديم. بوته‌هاي کنار جاده را آتش مي‌زدند من با لگد آتش را خاموش کردم . رفع حاجت داشتم حدود 20 متر از حسن-ظ فاصله گرفتم. زماني که برگشتم ديدم که حسن به صورت دمر روي جاده افتاده است. اول خيال کردم قصد شوخي با من را دارد. روي بازويش دست زدم. حالي نداشت دقيق که شدم مشاهده کردم اطراف ناف او دريده شده آن سه نفر سمت تراکتورها رفتند. من هم قدرت حمل حسن را نداشتم. چون وزنش زياد بود ناچار من هم به طرف تراکتورها رفتم. مشاهده کردم آن سه نفر محمد-س ، کامران-پ و رسول- ص هستند ماجرا را از آنها پرسيدم آنها ابتدا گفتند حسن خودش به خودش زده است و بعد از مدت کمي گفتند که من به حسن ضربه زده‌ام. من هم از راننده تراکتور خواستم که کمک کند حسن را به بيمارستان برسانيم.
محمد-س 16 ساله اظهار داشته اينجانب به همراه کامران و رسول جهت تفريح ساعت 5 بعدازظهر به کوه رفتيم که يک دفعه مقتول به نام حسن-ظ به همراه جهانشاه-ن چند عدد سنگ به طرف ما پرتاب کرد که مقتول با چوبي که در دست داشت مرا مورد کتک کاري قرار داد. سپس کامران را با چوب از ناحيه ران مجروح و دوباره با رسول درگير شد. رسول از ترس جان با چاقو به شکم (ظ) زد و من به همراه راننده تراکتور و جهانشاه و رسول و شخصي به نام هيبت وي را به بيمارستان آورديم هيچ گونه خصومت قبلي را هم نداشتيم.
کامران-پ 18 ساله اظهار داشته با يکديگر (محمد-س و رسول-ص) به راه افتاديم وسط‌هاي راه حسن-ظ و جهانشاه-ن را از دور ديدم با آنها سلام و عليکم کرديم و ما به راه خود ادامه داديم و تا داخل تنگ رفتيم و مستقر شديم که يک دفعه صداي پرتاب سنگ از بالا به گوشمان رسيد. متعاقبا سنگ ديگري پرتاب شد در حقيقت ما خيلي ترسيديم و صداي عجيبي به گوشمان رسيد. در اين حال رسول نشسته بود که سنگي به نزديک وي برخورد کرد که خيلي جا خورد و همگي ترسيديم. حدود 20 دقيقه از روي ترس همانجا مانديم و فکر مي‌کرديم چگونه پايين برويم.
ناگهان صدايي به گوشمان رسيد و جهانشاه از کنارمان يعني روي کوه و حسن نيز از پشت سر به ما حمله کردند و حسن در حالي که يک چوب در دست داشت، اول دفعه يک ضربه به محمد زد و سپس يک ضربه نيز روي ران من زد. سپس به سمت رسول حمله کرد و با وي گلاويز شد که در حين درگير شدن با رسول ناگهان رسول گفت که من حسن را زدم. حدود صدمتري از ما دور شد و به زمين افتاد. من مطمئن هستم که رسول به حسن ضربه زد با همان تيغه چاقو که داراي دستته پلنگي رنگ ارتشي و تيغه آن حدود 15 تا 20 سانتي متري بود.
به گزارش مرجع انتظامي آلت قتاله در محل کشف و به رويت پدر متهم به نام حيد-ص رسيد. اعلام داشت کارد متعلق به بنده است که داخل خودرو بوده و توسط فرزندم آن را از داخل خودرو برداشته است.
متهم رسول-ص در مرجع انتظامي اظهار داشته مقتول را وي به قتل رسانيده در ساعت 16 روز جاري (15/7/83) به همراه محمد-س و کامران-پ براي تفريح به کوه رفته بوديم که در حين خوردن خوراکي بوديم که توسط افرادي که سر و صورت خود را پوشانده بودند به طرف ما سنگ‌پراني نمودند و به ما حمله‌ور شدند. اول با چوب حسن-ظ به محمد-س زد و بعد به کامران-پ زد و مرا هم مورد ضرب و شتم قرار داد و من هم از ترس جانم که چاقوي بزرگي در کمر داشتم ناخواسته يک ضربه چاقو به شکم وي زدم و به دوستانم گفتم که وي را کشتم بياييد وي را به بيمارستان برسانيم.
پزشکي قانوني علت تامه فوت را اصابت جسم نوک‌تيز و برنده به ناحيه فوقاني و راست شکم و متلاشي شدن و پارگي احشاي حياتي شکم اعلام نموده است.
متعاقبا جهانشاه- ن در بازجويي مورخ 16/8/83 اين‌گونه عنوان کرده پس از اين که از کوهنوردي به منزل آمدم در حين برگشت به مرحوم حسن-ظ برخورد کردم ايشان سؤال کرد از کجا آمده‌اي که شلوارت گلي است گفتم از کوهنوردي گفت محمد، رسول و کامران را در کوه نديده‌اي و پيشنهاد کرد بيا با هم برويم آنها را اذيت کنيم. گفتم بنده با آنها مشکلي ندارم. حسن گفت: چرا ترسيده‌اي بنده نمي‌خواهم آنها را بکشم. مي‌خواهم مقداري آنها را اذيت کنم و بترسانم. ‌
من نيز قبول کردم با هم به صورت پياده به تنگ دياره (محلي که آنها در آنجا بودند) حرکت کرديم. وقتي به محل رسيديم هوا تاريک شده بود. وقتي به نزديکي آنها رسيديم حسن گفت بگذار ببينيم آنها هستند يک دفعه شروع کرد به سنگ پراني به طرف آنها يکي از آنها با صداي بلند گفت کي سنگ‌پراني مي‌کند، سنگ پرت نکن و با چراغ اضطراري که داشتند به طرف ما نور انداختند و فرياد کشيدند ما دوباره رفتيم و در مسير بازگشت آنها در قسمت دوراهي نشستيم و منتظر آنها مانديم.
بعد از گذشت 20 دقيقه آنها ترسيده بودند وسايلشان را جمع کردند و به حالت دويدن حرکت کردند از ما رد شدند من و حسن پشت سر آنها حرکت کرديم پس از حدود 700، 800 متر که پشت سر آنها حرکت و آنها را تعقيب مي‌کرديم حسن به من گفت بيا برويم جلوي آنها را بگيريم قبول نکردم گفت خودم به تنهايي مي‌روم با آنها درگير مي‌شوم.
وي در حالي که يک عدد چوب که در دامنه کوه تهيه کرده بود و در دست داشت به طرف آنها رفت. من نيز دستشويي داشتم براي رفع حاجت رفتم که حسن-ظ با آنها درگير شد و صداي داد و فرياد آنها به گوش من رسيد. به سرعت به طرف آنها رفتم که قبل از رسيدن من به محل درگيري آنها متواري شدند. ‌
به محض اين که رسيدم ديدم حسن روي زمين افتاده وقادر به تکلم نيست. مقداري او را اين طرف و آن طرف کردم ديدم جلوي شکم وي خيس است. نگاه کردم دستم خوني شد بنده با شال روي زخم دور کمر ايشان را پيچيدم. اظهارات آنها در مورد بنده واقعيت ندارد. من هيچ‌گونه داد و فريادي نکردم و هيچ‌کدام از ما نيز سر و صورت خود را نپوشانده بوديم. تنها حسن-ظ به شرحي که اعلام کردم به آنها حمله ور و با آنها درگير شد زمان درگيري حدود ساعت 5/8 تا 9 شب بود.
همچنين متهم رسول-ص در تحقيقات دادگاه به تاريخ 16 آبان 1383 اظهار داشته حدود دو ماه پيش حسن-ظ با محمد-س بر سر مسئله دختربازي درگير شده و در داخل منزل حتي قصد تجاوز به وي را داشتند تا فرياد زده و کامران-پ آنجا به فرياد وي رسيده و ميانجي‌گري کرده و اين کدورت بين آنها بوده است تا اين که در تاريخ 15 آبان 1383 من همراه کامران و محمد به قصد کوه به طرف تنگ دياره منزل را ترک کرديم.
در آنجا مشغول خوردن غذا بوديم که صداي سنگ آمد و ما ترسيديم که شايد حيوانات وحشي مانند خرس باشد از ترس يک دستگاه ضبط شارژي را که همراه داشتيم روشن کرديم قصد فرار از آنجا را داشتيم پس از مسافتي سروصدايي شنيديم و کامران از ترس چوبي را که به همراه داشت، روشن کرد تا اين که مردي را ديديم که سر و صورت خود را پوشانده بود و شخص قوي هيکلي بود. به ما حمله‌ور شد و اقدام به ضرب ما با گرز کرد. ابتدا ضربه‌اي به ضبط شارژر زد و سپس به کامران حمله‌ور شد. سپس به من و بنده چاقويي در دست داشتم و اصلا ندانستم چگونه به وي ضربه زدم. البته قبلا چاقو را از درون جلد آن بيرون آورده و به قصد دفاع در دست داشتم و اقدام به فرار کرديم. چاقو متعلق به من بوده و دست خودم بود. در مورد وضعيت اخلاقي محمد-س همسن و سالان وي او را به عنوان شخص مفعول مي‌شناسند و بر سر اين مسئله با حسن-ظ درگير شد. ‌
سير پرونده درشعبه اول دادگاه عمومي
شعبه اول دادگاه عمومي گيلان غرب به تاريخ 16 شهريور 1384 با حضور متهمان و اولياي دم و وکلاي طرفين تشکيل جلسه داد پدر و مادر مقتول به عنوان اولياي دم تقاضاي قصاص کردند. متهم رسول-ص در آخرين دفاع اظهار داشت تنها مي گويم که قتلي انجام نداده‌ام. اعترافاتي که کردم در اثر شکنجه آقاي (الف) و (الف) بود. ساعت 6 اعتراف کردم ساعت 8 در دادگاه تأييد کردم. من اسم آنها را نبردم. ايشان گفتند فرار کنيم برويم عراق به من پيشنهاد دادند که به بندر برويم حتي (س) گفت خرج شما را مي‌دهم يک لحظه مقتول با (س) درگير شد خيلي مختصر در تاريکي بود. من نمي گويم که (س) او را زد. تاريک بود. من او را نزدم چون (س) وزنش سنگين است آخرين نفر بود. درگيري مختصري با او داشت. چراغ ضبط شکست. همين را متوجه شدم. اما اين که او مقتول را مورد ايراد جرح با چاقو قرار داده باشد، نديدم. کامران-پ هم جلوتر از من بود. او هم او را نزد. اگر جهانشاه-ن نبود ما راه را کج مي کرديم چاقو پيش من نبود. کامران آن را چال کرده بود.
دادگاه با توجه به محتويات پرونده و آخرين دفاع اخذ شده ختم رسيدگي را اعلام و طي دادنامه شماره 541 مورخ 22 شهريور محمد-س و کامران-پ را از اتهام قتل عمدي تبرئه کرده و در خصوص ساير متهمان ‌
1-رسول-ص داير بر قتل عمدي
2-جهانشاه-ن داير بر تباني در جهت ارتکاب جرم و اذيت و آزار ديگران به شرح آتي انشاي رأي کرده است:
....< دادگاه با توجه به محتويات پرونده،‌شکايت شکات، گزارش مرجع انتظامي، گواهي پزشکي قانوني و معاينه جسد که تنها يک ضربه نافذ به بالاي شکم با جسم تيز و برنده را تأييد کرده و اظهارات دو نفر از همراهان متهم و ساير شواهد و قرائن اولا در خصوص انتساب بزه قتل با توجه به اقرار مقرون به صحت متهم در مرجع انتظامي (عندالحاکم) نزد دادگاه و تأييد اظهارات وي توسط مشتکي‌عنهما که در بازداشتگاه‌هاي متفاوت بازداشت بوده‌اند.. با اين وصف انتساب بزه قتل به نامبرده محرز تلقي مي‌گردد. ‌
ثانيا در خصوص قصد مجرمانه عمد در قتل و دفاع مشروع که وکيل متهم ابزار کرده هرچند که با وجود انکار بعد از اقرار متهم در خصوص اصل بزه امعان نظر در تبعات و شرايط آن به صرف ادعاي وکيل خالي از اشکال نيست، نظر به اين که حسب اظهارات متهم در تمامي جلسات دادرسي مقتول را مشاهده کرده که در دستش گرز (چوبدستي) بوده و هيچ سلاح ناريه يا نوعا کشنده‌اي نداشته و ضربات وارده يکي به دستگاه ضبط شارژر بوده و ديگري به يکي از همراهان که بعدا معلوم شد در حد کبودي ناحيه ران بوده با اين وصف هيچ يک از آن دو به اشد قوا مورد ضرب و جرح واقع نشده و نکته ديگر اين که هنوز سالم در جاي خود ايستاده بودند. ‌
قبل از هرگونه درگيري با قاتل ضرب و جرح نوعا کشنده به مقتول وارد آمد. لذا مماثلث و تناسب هيچ کدام موجود نبوده و مورد از موارد دفاع مشروع تلقي نمي‌گردد.
مستند به بند (الف) و (ب) ماده 61، ماده 205، بند 2 ماده 206 و ماده 232 قانون مجازات اسلامي و رأي وحدت رويه شماره 31 مورخ 20 آبان 1365 درخصوص اولياي دم صغير و کبير متهم رديف اول (رسول-ص) را به قصاص نفس محکوم و اولياي دم کبير با تأديه سهم ديه صغير پس از استيذان از ولي امر مخير به اقدام مي‌ّاشند و در خصوص متهم جهانشاه-ن به اتهام تباني در جهت ارتکاب جرم و آزار و اذيت غير مستندا به ماده 611 قانون مرقوم به يک سال حبس محکوم مي‌شود.
رأي شعبه 33 ديوان عالي کشور
متعاقب تجديدنظرخواهي وکيل متهم و ارسال پرونده به ديوان عالي کشور جهت رسيدگي به اين شعبه (33) ارجاع شده است.
هيئت شعبه پس از قرائت گزارش محمدحسين احمدي، عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه کتبي سيد حسن ميرحسيني، داديار ديوان عالي کشور اجمالا مبني بر درخواست صدور رأي مقتضي در مورد دادنامه شماره 541 مورخ 22 شهريور 1384 تجديدنظرخواسته مشاوره کرده چنين رأي مي‌دهد:
با امعان نظر در محتويات پرونده به ويژه اظهارات توأم با اقرار صريح رسول-ص فرزند حيدر در مرحله تحقيق انتظامي و نزد رياست دادگاه به ايراد جرح با چاقو به حسن-ظ و کشف آلت جرح و اقرار نامبرده به تعلق آن به خود و لحاظ نظريه پزشکي قانوني در مورد علت فوت مجروح، اجمالا فوت حسن-ظ بر اثر جرح متهم جاي ترديد و شبهه نيست اما بر رأي دادرس دادگاه به قصاص نفس اشکالاتي به شرح زير وارد است:
اولاً، با توجه به انکار متهم در محضر دادگاه اقرار او نزد قاضي قبلي پرونده (رياست وقت دادگاه) اقرار عندالحاکم نيست چون منظور از حاکم صادرکننده حکم قضيه است. در نتيجه چنين اقراري طريق احراز در اين پرونده نيست و استناد به آن موجه نيست.
ثانياً، دادرس توجه لازم به اوضاع و احوال به ويژه زمان و مکان حادثه و انگيزه و هدف حسن-ظ از رفتن به کوه در آن شب (به تصريح جهانشاه همراه او در جلسه مورخ 19 آبان 1383 دادگاه، قصد گوشمالي داشته و به او گفته تو کاري نداشته باش) ننموده نامبرده با هدف گوشمالي به کوه رفته و با اقدامات اوليه خود (سنگ‌پراني و زوزه حيوانات درآوردن) ترس و وحشت براي سه نفر ايجاد کرده و در تعقيب آنها بوده و در نهايت با گرزي که در دست داشته و در حالي که به گفته رسول-ص و ديگران سر و صورت خود را هم جهت ناشناخته ماندن (و طبعا ايجاد ترس و وحشت بيشتر) پوشانده بوده به آنها حمله کرده است.
اين مورد نشانگر نظر سوء حسن-ظ است. رسول-ص و دو همراه او بي‌خبر از همه چيز و در مواجه با حمله بايد از خود دفاع مي‌کردند. البته در مقام دفاع بودن آنها ظاهرا (حسب آنچه از رأي مورد اعتراض مستفاد است) مورد قبول دادگاه هم واقع شده و ايجاب کرده تحقيقات بيشتر جهت روشن شدن کامل ماهيت واقعه انجام مي‌گرفت. البته در صورتي که دفاع غيرمتناسب با خطر و يا بيش از حد لازم باشد، موجب قصاص بودن آن مستند قانوني و شرعي نياز دارد.
ثالثاً، معاينه محل و بازسازي صحنه در ترسيم چهره ماوقع و نماياندن نقاط مبهم اثر بارز خود را دارد. دادگاه بايد با صرف‌نظر از انکار متهم در محضر دادگاه و ناديده گرفتن جو حاکم و تحريک احساسات قبيله‌اي اقدام مي‌کرد و جهت انجام آن تدابير لازم به ويژه امنيتي اتخاذ مي‌شد. در نتيجه اعتراض وارد است. با استناد به بند 2 قسمت(ب) ماده 265 قانون آيين دادرسي کيفري، رأي معترض عليه نقض و رسيدگي دوباره به همان شعبه صادرکننده رأي منقوض ارجاع مي‌گردد.
متعاقبا بازسازي صحنه در محل وقوع جنايت به عمل آمده، طبق ترسيم کروکي محمد-س عنوان نموده نفر اول خودم بودم که مرحوم حسن-ظ به من حمله ور شد و با چوبدستي که در اختيار داشت به سر من زد که من جهت دفاع از خود چراغ شارژري روي سر خود گرفتم که چوبدستي مقتول به چراغ خورد و شکست و خودم به زمين افتادم و به طرف نفر دوم که کامران-پ بود دويد و يک ضربه چوبدستي به ران وي زد و به زمين افتاد.
به طرف نفر سوم يعني رسول-ص دويد و با وي گلاويز شد و مرحوم حسن-ظ صدمتري به جلو دويد و افتاد و رسول-ص به ما رسيد. در حين اين که به طرف تراکتور که در حال شخم زدن بود، رفتيم در بين راه رسول-ص گفت او را زدم. در همين حال جهانشاه- ن به طرف ما آمد و گفت وي را کشته‌ايد و در زمان درگيري حسن-ظ صورت خود را پوشانده بود تا زماني که جهانشاه خود را به رساند نمي‌دانستيم انسان هستند يا حيوان وقتي که جهانشاه خود را معرفي کرد، فهميديم که جهانشاه و حسن هستند. جهانشاه عنوان کرد من به اتفاق حسن به خواسته او به کوه سرکش رفتيم. ‌
در حين راه نزديک به غار دياره رفتيم گفت چند نفر به نام‌هاي محمد-س و کامران-پ و رسول-ص هم اکنون در غار هستند مي‌خواهم به اينها گوشمالي بدهم، چون خصومت خانوادگي داريم که حسن به طرف غار رفت. بعد از نيم ساعت برگشت گويا سنگ به طرف غار انداخته بود که افراد داخل غار به نام‌هاي فوق به طرف جاده خاکي به سمت گيلانغرب به راه افتادند و سه نفر فوق داراي يک چراغ قوه و چراغ توري و مشعل بودند که ما از پشت سر آنها به راه افتاديم که من از مرحوم حسن-ظ خواستم و التماس کردم که با آنها درگير نشود.
حسن قبول نکرد و به طرف آنها دويد. من تا مشغول خاموش کردن مرتع که در حال آتش سوزي بود، بودم و بعد به طرف درگيري حسن-ظ آمدم، متوجه شدم مقتول افتاده و افراد ذکر شده فوق به طرف تراکتور در حال شخم رفته بودند. خودم را به آنها رساندم و گفتم حسن را کـشـتـه‌ايـد کـدام يـک از شـمـا بوده‌ايد. من با تراکتور به طرف عـشـايـر جـنـب شـهرک صنعتي رفتم و با يک دستگاه نيسان حسن-ظ را به بيمارستان انتقال داده‌ايم. رسول-ص بيان داشته زماني که در غار نشسته بوديم مـتـوجه صداهاي وحشتناک و زوزه عجيب و غريب شديم که در همين حين سنگي حدود 5 تا 10 کيلوگرم به قصد زدن بر روي سر من که در لبه غار نشسته‌بودم به کنارم خورد و من خود را به داخل غار پرت کردم و بعد از آن با پرتاب شديد سنگ به دهانه و داخل غار مواجه شديم فورا به طرف جاده خاکي رفتيم و پا به فرار گداشتيم که کامران-پ در اول با مشعلي که در دست داشت و من به فاصله يک متري پشت سر او و محمد-س به علت سنگيني وزن و تنبلي حدود 5 تا شش متر پشت سر ما مي‌دويد و بعد از حدود يک کيلومتر و نيم دويدن از جلوي ما به طرف ما سنگ پرتاب شد و سد معبر مي‌کرد و من و کامران به طرف تراکتور کج کرديم در همين حين با صداي شکستن شيشه ضبط شارزژ متوجه عقب شديم که جسمي نامعلوم و بزرگ با محمد-س درگير شده و زود دور شد و محمد-س به دنبال ما به سمت ما به سوي تراکتور که در حال شخم زدن بود، آمد و در آنجا به يکي از راننده‌هاي تراکتور گفت که من فرزند حسن-س هستم و با يکي درگير شدم لطفا ما را از آنجا ببريد و در همين حين فردي با صورت پوشيده به سمت ما آمد ودر آنجا صورت خود را باز کرد. فهميدم جهانشاه است و گفت حسن فرزند عسگر را کشته‌ايد و ما همه با تراکتور به سمت مرحوم حسن رفتيم و در آنجا او هم صورتش پوشيده بود که جهانشاه چپي صورتش را برداشت و به کمر مرحوم حسن زد و با يکي از تراکتورها به طرف عشاير رفتيم و با يک دستگاه وانت نيسان برگشتيم مرحوم حسن-ظ را به سمت بيمارستان انتقال داديم.
طبق تحقيقات محلي قبلي از ارتکاب قتل مرحوم حسن-ظ اختلافلي بين وي و جهانشاه-ن ، محمد-س، کامران-پ و رسول-ص نبوده است.
در تاريخ 27 شهريور 1386 در وقت مقرر جلسه دادگاه با حضور متهم رسول-ص و اولياي دم و وکلاي طرفين برگزار شده اولياي دم اشد مجازات را براي متهم خواستار شده‌اند وکيل اولياي دم با لحاظ خواست اولياي دم و اعلام آمادگي در تامين سهم صغير صدور حکم قصاص را براي متهم درخواست کرده متهم دفاعياتش را به وکيل واگذار کرده وکيل ضمن اعلام اين که اثبات انتساب قتل به موکل در پرده‌اي از ابهام قرار دارد؛ اما با فرض ثبوت نيز اقدام وي در حکم صيانت ذات و دفاع مشروع و دفع خطر بوده است موکل به هيچ وجه قصد ارتکاب قتل و هدف قرار دادن مقتول را نداشته و در نتيجه به هيچ وجه مطمح نظر وي واقع نبوده و عداوت و خصومتي نيز با وي نداشته عمل وي دفع خطر حتمي و دفاع از خويش بوده و به لحاظ وجود عوامل موجهه جرم از مسئوليت کيفري مبراست و به فرض که ديه‌اي نيز تعلق گيرد ومسلماني کشته شده است پرداخت آن به عهده بيت المال است متهم در مقام آخرين دفاع عنوان کرده که مدافعات لازم را قبلا گفتم . دادگاه با اعلام ختم رسيدگي طي دادنامه شماره 386 مورخ 31 شهريور 1386 به شرح آتي انشاي رأي کرده است:
در خصوص شکايته 1- عسکر-ظ فرزند علي 2- کوکب-پ فرزند تمر اولياي دم و 3- مريم-ز فرزند علي همسر مرحوم حسن-ظ با وکالت پرويز-ع عليه رسول-ص فرزند حيدر با وکالت کيومرث-س و روح اله-و داير بر ارتکاب يک فقره قتل عمدي مرحوم حسن-ظ و مطالبه قصاص از ناحيه شکات رديف اول و دوم اصالتا بر خود و ولايتا بر صغير به نام محمدحسن-ظ ماحصل جريان پرونده چنين است مشتکي عنه به همراه محمد-س و کامران-پ در تاريخ 15 آبان 1383 جهت تفريح به اطراف شهر گيلانغرب در پشت شهرک صنعتي جهت صرف شام مي‌روند و شخصي به نام جهانشاه آنها را ديده سپس به سراغ مقتول رفته و موضوع بودن آن سه نفر را در کوه به وي اطلاع مي‌دهند و شب هنگام که به محل مرقوم رفته و با ايجاد سر و صدا نظير زوزه حيوانات به سوي آنها سنگ‌پراني مي‌کنند و کامران- پ از ترس چوبي برداشته و شارژر را روشن مي‌کند و فردي را مي‌بيند که سر و صورت خود را پوشانده و به طرف آنان حمله مي‌کند و با چوبدستي به فانوس برقي که در دست (س) بوده ضربه‌اي زده و تخريب مي‌کند.
سپس به کامران حمله ور مي‌شود مشتکي عنه اعلام داشته که بعد از حمله رو شدن به آن دو نفر به وي حمله کرده ولي چاقويي را که قبلا از درون جلد درآورده بود و آمادده دفاع بوده در دست داشته و ضربه اي به مقتول وارد کرده و فرار نموده و چاقو را بر زمين پرت کرده و فرار کرده چون تراکتوري در آن حوالي بوده توسط وي مقتول را به بيمارستان گيلانغرب منتنقل و همانجا فوت کرده ‌
رسول-ص، کامران-پ، محمد-س و جهانشاه-ن همگي بعد از فوت مرحوم حسن-ظ متواري و بعد خود را معرفي و يا دستگير مي‌شوند هر دو همراه رسول اظهار داشته اند که رسول گفت او را يعني مقتول را زده است نيز در مرجع انتظامي مشتکي‌عنه اظهار داشته که حسن-ظ را زدم و تعلق چاقو به خود را تاييد مي‌کند. چاقو در محل کشف شد. در اظهارات بعدي مي‌گويد اقرارش نزد مرجع انظامي و رئيس وقت شعبه از ترس بوده پزشک قانوني نيز ايراد يک ضربه نافذ به بالاي شکم با جسم تيز و برنده را تاييد مي‌کند.
در اين مرحله از رسيدگي مشتکي‌عنه به محل حادثه اعزام شده و کروکي محل حادثه تنظيم شده و نيز تحقيق محسوس و نامحسوس از اهل محل توسط ضابطان صورت گرفته که محتواي صورتجلسه تنظيمي در صفحه 479 حکايتي از وجود اختلاف علني بين مقتول و مشتکي عنه و همراهان وي ندارد.
متهم در مراحل رسيدگي اين دادگاه انکار ارتکاب قتل مي‌کند و راجع به اصل درگيري با مقتول نيز مطلبي بيان نمي‌کند. وکلاي وي عمل متهم را دفاع مشروع تلقي کرده و اظهار داشته اقدامات انجامي در راستاي دفاع از جان صورت گرفته و مشروع است. با فعليت داشتن يا قريب الوقوع بودن خطر حمله دفاع با حمله متناسب بوده و بر فعل موکل مصداق دارد و اظهار داشته که موکل وي قصد کشتن نداشته و هدفش دفع خطر از خود بوده نيز عداوت و خصومتي بين موکل و مقتول نبوده تا نتيجه و فعل را قصد نموده باشد.
دادگاه نظر به دفاعيات وکيل اولياي دم در خصوص اين که دفاع مشروع متوقف بر پذيرش اصل درگيري است و جمع نقيضين محال است نيز وسيله‌اي که در دست متقول بوده حسب اظهار متهم و همراهان وي چوبدستي بوده و ضربه اي نيز به متهم وارد نشده و نوع عمل متهم که ايراد ضرب عمدي با چاقو بوده تناسبي با دفاع مشورع ندارد. دفاعياتي بيان و يا در لوايح تقديمي مطرح کرده است.
نظر به شکايت اولياي دم و گزارش مرجع انتظامي و اظهارات بلاوجه متهم در مراحل مختلف رسيدگي و گواهي پزشکي قانوني و علم حاصله از قرائن و نظر به اين که متهم در وضعي بوده که مي توانسته از همراهانش استمداد جويد و فعليت و قريب‌الوقوع بودن تجاوز مقتول به متهم نيز احراز نشده و از نظر رواني، متهم مجبور به دفاع به طريقي که با چاقو از خود دفاع کند نبوده، عمل ارتکابي وي بيش از حد لازم بوده و ارتباط منطقي ناشي از عمل متهم با ايراد صدمه احتمالي از ناحيه مقتول به وي وجود نداشته و مي‌توانسته براي رهايي از خطر فرار کند و با خطري مواجه نبوده که رهايي از آن به طريق ديگر ناممکن باشد، عمل متهم را قتل عمدي با ايراد جرح با چاقو تشخيص و مستند به بند (الف) و (ب) ماده 61 و 205 و بند (ب) ماده 206 و بند 4 ماده 231 قانون مجازات اسلامي و رأي وحدت رويه هيئت عمومي ديوان عالي کشور به شماره 31 مورخ 20 آبان 1365 درخصوص اولياي دم کبير و صغير، متهم رسول-ص را به قصاص نفس پس از تأديه سهم صغير از ديه متعلقه محکوم مي‌نمايد.
متعاقب تجديدنظرخواهي وکلاي متهم و ارسال پرونده به ديوان عالي کشور پيرو سابقه به شعبه 33 ارجاع شده است.
هيئت شعبه پس از قرائت گزارش محمدحسن احمدي، عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه کتبي سيد حسين ميرحسيني، داديار ديوان عالي کشور اجمالا مبني بر نقض دادنامه شماره 486 مورخ 31 شهريور 1386 تجديدنظرخواسته مشاوره نموده چنين رأي مي‌دهد:
با توجه به محتويات پرونده در دادنامه شماره 935/33 مورخ 28 اسفند 1384 اين مرجع در نقض دادنامه قبلي دادگاه برخي قرائن دال بر در مقام دفاع بودن متهم (رسول-ص فرزند حيدر) بيان شده به ويژه اظهارات همراه مقتول (حسن-ظ) که ترسيم و تصوير ماهيت ماوقع را دارد.
به حق ادعاي متهم داير بر دفاع از خود در قبال حمله و هجمه از دلايل اقناعي برخوردار است و دادگاه در رأي جديد خود هم ظاهر بر آن صحه گذاشته است اما در نهايت حکم بر قصاص نفس متهم صادر کرده در نتيجه اعتراض رسول-ص و روح اله-و و کيومرث-س و وکلاي نامبرده بر محکوميت او به قصاص نفس وارد است با استناد به بند 4 قسمت (ب) ماده 265 قانون آيين دادرسي کيفري رأي معترض عليه نقض و رسيدگي دوباره به شعبه همعرض ارجاع مي‌گردد.
متعاقبا(ع)، رئيس شعبه 101 دادگاه جزايي گيلانغرب حسب‌الارجاع طي دادنامه شماره 928 مورخ 16 بهمن 1386 اعلام کرده از آنجايي که اينجانب در اين پرونده راي ماهيتي طي دادنامه شماره 541 مورخ 22 شهريور 1384 صادر نموده ام و در ضمن اين دادگستري شعبه ديگري جهت رسيدگي ندارد، مستند به بند (د) ماده 46 قانون آيين داردسي کيفري قرار امتناع از رسيدگي را صادر و اعلام مي‌نمايم و پرونده را جهت اقدام قانوني به شعبه 33 ارسال نموده است.
هيئت شعبه پس از قرائت گزارش مـحـمـدحـسين احمدي، عضو مميز و اوراق پرونده مشاوره نموده و چنين راي مي‌دهد:
با توجه به محتويات پرونده قاضي شعبه 101 دادگاه جزايي گيلانغرب به جهت سابقه خود در رسيدگي و صدور حکم، قرار امتناع از رسيدگي دوباره صادر کرده است. بديهي است با عدم وجود شعبه همعرض ديگر در آن حوزه قضايي بايد پرونده به نزديک‌ترين حوزه قضايي داراي شعبه همعرض ارجاع مي شد لذا پرونده اعاده مي‌گردد تا به حوزه قضايي ديگر ارجاع شود.
متعاقبا شعبه 102 دادگاه جزايي سرپل ذهاب به عنوان شعبه همعرض (حسب الارجاع) اقدام به رسيدگي نموده و پس از تشکيل جلسات دادگاه با حضور متهم و اولياي دم و وکلاي طرفين و اعلام ختم رسيدگي طي دادنامه شماره 344 مورخ 29 آبان 1378 به شرح آتي انشاي راي نموده است:
در اين پرونده رسول-ص متهم است به مباشرت در قتل عمدي مرحوم حسن-ظ اجمال قضيه به حکايت محتويات پرونده و کيفيات منعکس در آن از اين قرار است که در تاريخ 15 آبان 1383 نزديک غروب آقايان رسول-ص و کامران-پ و محمد-س با تهيه وسايلي و به منظور تفريح و کوهنوردي عازم يکي از کوه‌هاي شهرستان گيلانغرب واقع در پشت شهرک صنعتي معروف به تنگ دياره مي‌شوند.
در مسير رفتن جهانشاه-ن آنان را مشاهده و سپس موضوع را به اطلاع يکي از دوستان خود به نام حسن-ظ رسانده نامبرده نيز با اصرار از جهانشاه- ن مي‌خواهد تا به دنبال آنان به کوه بروند، جهانشاه که همان روز از کوه برگشته ابتدا حاضر به همراهي وي نبوده تا اين که حسن در نهايت موفق مي‌شود وي را متقاعد و به کوه ببرد. در بالاتر از محل حضور رسول-ص و کامران-پ و محمد-س دو نفر اخير مستقر و با پرتاب سنگ به طرف آنان و ايجادصداهاي وحشتناک شبيه صداي حيوانات و ضمن اين که سرو صورت خود را پوشانده قصد ترساندن سه نفر مورد نظر را داشته تا اين که نامبردگان محل را ترک و چون هوا تاريک بود به طرف خانه حرکت مي‌کنند.
بين راه جهانشاه و حسن جلوي آنها را گرفته و حسن با چوبدستي که در دست داشته ضربه‌اي به ضبط شارژي که در دست محمد بوده مي زند و آن را تخريب مي‌کند. کامران به او حمله مي‌کند در نهايت با حمله به رسول قصد ايراد صدمه به وي را داشته که نامبرده با چاقويي که از قبل داشته يک ضربه به ناحيه شکم حسن -ظ وارد مي‌کند و همراه دو نفر ديگر از دوستانش از محل متواري و به نزديک تراکتوري که در آن محل در حال شخم زدن بوده مي روند، با مساعدت راننده تراکتور حسن-ظ را به بيمارستان گيلانغرب رسانده و به رغم تلاش پرسنل بيمارستان توفيقي در معالجه وي حاصل نشده و فوت مي نمايند.
متهم رسول-ص به موجب صورتجلسه تحقيقات مضبوط در پرونده ضمن شرح ماوقع اظهارداشته <در تاريخ 15 آبان 1383 بنده به همراه کامران-پ و محمد-س خودرو پيکان خودمان را ه قصد شست‌و شو به پار روبه روي سپاه برديم حدود ساعت 30/16 و به منزل مراجعه کرده و پس از خريد وسايل لازم به قصد کوه منزل را ترک کرديم در آنجا مشغول خوردن غذا بوديم که صداي سنگ آمد از ترس قصد فرار داشتيم کسي را نديديم. پس از طي مسافتي سروصدايي شنيديم و کامران از ترس چوبي را به همراه داشت روشن کرد تا اين که فردي را ديديم که سرو صورت خود را پوشانده و به ما حمله کرد. اقدام به ضرب ما با گرز نمود. ابتدا ضربه‌اي به ضبط شارژي زده و سپس به کامران-پ حمله ور شد . سپس به من حمله‌ور شد بنده چاقويي را در دست داشتم و اصلا ندانستم که چگونه بود ضربه‌اي زدم بنده قبلا چاقو را از درون جلد آن بيرون آورده و به قصد دفاع در دست داشتم و اقدام به فرار کرديم و قبل از فرار من چاقو را در جلد آن گذاشتم و به زمين پرت کردم و با پا آن را فشار دادم. کامران با خاک آن را پوشاند. اقدام به فرار به سمت تراکتوري که مشغول شخم زدن بود کرديم و طرح پنهان کردن چاقو را کامران به من گفت چون نزديک تراکتور رسيديم جهانشاه گفت که وي را کشتيد برويد وي را نجات دهيد. من و سه نفر ديگر سراغ وي رفتيم و راننده تراکتور در آنجا آمد. سپس همراه جهانشاه رفته و يک دستگاه تويوتا با خود آوردند ما مقتول را سوار آن کرده و به اوراژانس گيلانغرب آورديم در آنجا از ترس فرار کرديم.اولياي دم مقتول مصرا خواستار قصاص قاتل شدند.
با التفات به جامع اوراق و محتويات پرونده و کيفيات منعکس در آن تحقيقات به عمل آمده، شکايت اولياي دم و ورثه شرعي و قانوني مقتول که با تعهد و تضمين به توديع سهم الديه فرزند نابالغ مقتول خواستار قصاص قاتل و صراحتا‌آن را مطالبه نموده‌اند، اقرار متهم در مراحل اوليه تحقيقات مقدماتي و نزد مآموران انتظامي و نيز جلسه رسيدگي 16 آبان 1383 که منطبق با واقع بوده و غير موثر بودن انکار بعدي وي که به منظور استخلاص از مجازات صورت گرفته اظهارات حاضران در صحنه درگيري که اجمالا مويد قتل مرحوم حسن-ظ توسط متهم است، گزارش مبسوط مرجع انتظامي، نظريه پزشک قانوني که علت تامه فوت را اصابت جسم نوک تيز و برنده به ناحيه فوقاني و راست شکم و متلاشي شدن و پارگي احشاي حياتي شکم اعلام و نيز مدافعات غيرموثر و خالي از وجه وکلاي مدافع متهم مبني بر اين که نامبرده در مقام دفاع از خود بوده و عملش را دفاع مشروع دانسته که بنا به جهات زير در خور پذيرش نبوده و مردود است:
اولا با توجه به اين که متهم اصل ارتکاب قتل را انکار کرده مسئله بحث از مشروعيت و عدم مشروعيت دفاع که توسط وکلاي وي مطرح گرديده منتفي است زيرا ادعاي دفاع زماني قابل استماع و پذيرش است که متهم معترض به اصل ارتکاب قتل بوده و در نهايت مدعي شود که ارتکاب قتل دفاعا بوده نه عدوانا حال آن که در مانحن فيه متهم رسول- ص منکر ارتکاب قتل (گرچه در مراحل تحقيقات مقدماتي اقرار به قتل کرده) و با وصف انکار وي ديگر جايي براي ادعاي دفاع که از کيفيات و اوصاف عمل است، باقي نمي‌نماند، ثانيا به فرض اين که عمل متهم را دفاع از خود دانسته، دفاع مشروع جمع ارکان و شرايط آن از جمله تناسب دفاع با تعرض و خطر موجود خواهد بود و گرچه منظور از تناسب نيز مماثلث و مقابله به مثل و همانندي آلات ارتکاب جرم نيست، اما منظور اين است که بين صدمه احتمالي ناشي از تعرض و صدمه اي که براي پرهيز از آن ضروري است، ارتباط منطقي وجود داشته باشد و در پرونده امر با توجه به اين که مقتول ابتدا به دو نفر ديگر از همراهان متهم حمله و آنها را مورد ايراد صدمه قرار داده اما با توجه به نحه صدمات و کيفيت آن به وضوح پيداست که مقتول در مقام قتل متهم و حتي ايراد صدمه شديد نسبت به وي نبوده لذا اقدامات متهم در دفاع از خود و ايراد جرح با چاقو در مقابل حمله مقتول هيچ گونه تناسبي نداشته و نمي‌تواند توجيه‌کننده عمل وي باشد؛ زيرا متهم مي‌توانسته عملي متناسب و به اندازه اي که تعرض را متوقف کند، از خود بروز دهد.
ثالثا در دفاع مشروع به خصوص دفاع متوقف به قتل مهاجم ارتکاب عمل (قتل) بايد به گونه‌اي باشد که تنها وسيله ممکن براي رفع تجاوز باشد و از طرفي نيز ضرورت آن را ايجاب مي‌نمايد. ‌
به علاوه اين که احتياط واجب بر آن است که متهم در دفاع از خود مراعات الاسهل فالاسهل را بنمايد. گرچه متهم رسول-ص با امکان فرار به لحاظ اين که دفاع حق مشروع وي بوده مجبور به فرار از صحنه نبوده اما به طرف ديگري از جمله استمداد از دوستانش که حاضر در محل بوده‌اند مي توانسته خطر موجود را از خود دفع کند، بنابراين عمل وي در قتل حسن-ظ خارج از حد ضرورت و نمي‌توان آن را دفاع مشروع تلقي کرد.
دادگاه بنا به مراتب معروضه بزهکاري متهم موصوف و انتساب بزه قتل عمدي را به وي محرز و ثابت تشخيص و با استناد به ماد 205 و 206 (بند ب) 226، 232 ، 257 و 265 از قانون مجازات اسلامي متهم رسول-ص را به قصاص نفس محکوم و به اولياي دم مقتول اذن مي‌دهد تا پس از تضمين و توديع سهم الديه فرزند صغير مقتول (قبل از اجراي حکم) شخصا يا با توکيل به غير قصاص نمايند.
متعاقبا وکلاي متهم تجديدنظرخواهي نموده و اجمالا اعلام نموده‌اند حسب فتواي امام خميني (ره) در خصوص تناسب دفاع با حمله و ترتيب مراحل دفاع رعايت آن در صورتي واجب است که مراعاتش فرصت و مهلت لازم را بدهد، امري که در شرايط حاکم در محل مفقود بوده است و به رغم اظهارات اوليه موکل اظهارات بعدي وي در مقام انکار اقدامات انجام يافته موثر در مقام نيست. به همين جهت مشاراليه در نامه مرقومي که تقديم مي گردد اظهار داشته من منکر ارتکاب قتل عمد هستم آنچه که انجام داده‌ام براي دفع تعرض متعرض و دفاع از حمله‌اي بوده که صورت پذيرفته همچنين صرف نظر از اين که تناسب کامل فيمابين دفاع و هجمه به وجود آمده محرز است با فرض عدم تناسب نيز به دلالت فتواي امام خميني (ره) در مسئله 8 تحريرالوسيله باب دفاع و صفحه 469 جلد اول تحرير ذيل مسئله 14 مي‌فرمايند اگر دفاع نامتناسب بود احتياطا ديه بدهد و صددرصد قصاص وجود ندارد.>
محکوم عليه نيز طي مرقومه‌اي در تاريخ 14 آذر 1387 خطاب به ديوان عالي کشور اعلام کرده به هيچ وجه قصد کشتن هيچ شخصي را نداشته‌ام و در تاريکي شب موقعي که مورد حمله قرار گرفته‌ام به قصد دفع حمله از خود دفاع کرده‌ام آنچه که انجام داده‌ام براي رفع تعرض متعرض و دفاع از حمله‌اي بود که نسبت به اينجانب صورت پذيرفته است. با انکار هرگونه عداوت و دشمني با مقتول و اين که به هيچ وجه هدف و قصدم قتل ايشان نبوده و ارتکاب قتل عمد را انکار هرگونه عداوت و دشمني با مقتول و اين که به هيچ وجه هدف و قصدم قتل ايشان نبوده است ارتکاب قتل عمد را انکار نموده مجروح شدن مقتول را در حالي که ايشان صورت خود را پوشانده و در تاريکي به اينجانب و همراهان حمله نموده را تأييد مي‌نمايم.
پس از ارسال پرونده به ديوان عالي کشور و وصول آن در تاريخ 15 دي 1387 جهت رسيدگي پيرو سوابق به شعبه 33 ارجاع گرديده است.
هيئت شعبه پس از قرائت گزارش محمدحسين احمدي عضو مميز و اوراق پرونده و نظريه کتبي سيد حسن ميرحسيني، داديار ديوان عالي کشور اجمالا مبني بر نـقـــض دادنـــامـــه شــمــاره 344 مــورخ 29 آبــان 1387 تجديدنظرخواسته مشاوره نموده چنين راي مي‌دهد: با توجه به محتويات پرونده همان‌گونه که در دادنامه شماره 935/33 مورخ 28 اسفند 1384 اين مرجع به تفصيل بيان شده در مقام دفاع بودن رسول-ص در قبال حمله و تعرض حسن-ظ جاي ترديد و شبهه نيست و انکار متهم نسبت به اقدام خود در محضر دادگاه گيلانغرب که در دادگاه سرپل ذهاب هم آن را مطرح کرده قابل توجيه بوده و به نظر توجيه منطقي همان است که در راي دادگاه منعکس است که متهم به جهت استخلاص از مجازات، منجر ايرادجرح عمدي با چاقو به مرحوم حسن-ظ شده است با اين حال ماهيت حادثه منجر به فوت حسن-ظ و در مقام دفاع بودن متهم بايد مورد توجه لازم دادگاه قرار مي‌گرفت و طبعا در صورت تجاوز از حد بودن دفاع ضمانت متهم نسبت به ديه مقتول موجه است، در نتيجه اعتراض محکوم عليه و روح‌الله -و کيومرث-س وکلاي او به محکوميت موکل آنها به قصاص نفس وارد است، به علاوه بر آن که دادگاه اقرار متهم را طريق احراز بزره انتسابي به او اعلام کرده است، با آن که متهم در محضر دادگاه به صراحت منکر ايراد جرح با چاقو به ظرافت شده و طبعا با عنايت به اين که اقرار عندالحاکم (قاضي صادرکننده رأي) طريق قانون و شرعي است با انکار متهم اقراري که موجب اثبات جنايت او و استناد دادگاه به ماده 232 قانون مجازات اسلامي باشد، موضوعا منتفي است، لذا با استناد به بند 2 قسمت (ب) ماده 265 قانون آيين دادرسي کيفري رأي معترض عليه نقض و رسيدگي مجدد به همان شعبه صادرکننده رأي منقوص ارجاع مي‌گردد.
متعاقباً به تاريخ 10 آبان 88 جلسه دادگاه با حضور طرفين و وکلاي آنها تشکيل شده است متهم اظهار نموده قبلا وکيلم تمام اظهارات را بيان کرده‌اند جريان قتل به اين صورت بود که مقتول با سرو صورت پوشيده و در تاريکي شب به من حمله‌ور شد و من از خود دفاع کردم و هر شخص بود اين کار را مي کرد... دادگاه پس از استماع اظهارات طرفين و اخذ آخرين دفاع از متهم و وکيل وي ختم رسيدگي را اعلام و طي دادنامه شماره 409 مورخ 13 آبان 1388 به شرح آتي انشاي رأي نموده است: به شرح آتي انشاي رأي نموده است:
<درخصوص اتهام رسول-ص داير بر مباشرت در قتل عمدي مرحوم حسن-ظ به وسيله ايراد جرح با چاقو ... ماحصل قضيه از اين قرار است که متهم به همراه محمد-س و کامران-پ در تاريخ 15 فروردين 1383 جهت تفريح به اطراف شهرک گيلانغرب جهت صرف شام مي روند و شخصي به نام جهانشاه آنها را ديده و موضوع را به اطلاع مقتول حسن-ظ مي‌رساند. مقتول به همراه جهانشاه شب هنگام در نزديکي محل حضور آنان مستقر با پرتاب سنگ به طرف سه نفر مورد نظر و ايجاد صداهاي وحشتناک شبيه صداي حيوانات و ضمن اين که سروصوت خود را پوشانده قصد ترساندن آنان را داشته تا اين که نامبردگان محل را ترک و چون هوا تاريک بوده به طرف خانه حرکت مي‌کنند. بين راه مقتول به همراه جهانشاه جلوي آنها را گرفته و حسن-ظ با چوبي که در دست داشته ضربه اي به ضبط شارژي که در دست محمد-س بوده مي‌زند و آن را تخريب مي‌کند.
سپس به کامران-پ حمله کرده و با همان چوب قصد زدن رسول - ص را داشته که متهم چاقويي که از قبل داشته يک ضربه به ناحيه شکم مقتول وارد مي‌کند که پس از انتقال به بيمارستان بر اثر جراحت وارده فوت مي‌کند. متهم رسول-ص در جلسه رسيدگي اول آبان 1388 اظهار داشته: ...< جريان قتل به اين صورت بود که مقتول با سر و صورت پوشيده و در تاريکي شب به من حمله کرد و من از خود دفاع کرد. هر شخصي بود اين کار را مي‌کرد. زماني که ما داخل غار بوديم روي سر ما سنگ پرتاب کرد و قصد داشت عمدا سنگ بر سر ما بزند. ما از ترس اين که چون در تاريکي شب بود و ترسيديم فرار کرديم. از غار خارج شديم حدود يک کيلومتر فرار کرديم در آستانه دو راهي با پرتاب سنگ بر روي ما و لحظه‌اي که ايستاديم از پشت با صداي شکستن شارژر و داد بلند محمد-س متوجه عقب شديم. در آن تاريکي فرد ناشناسي به صورت پوشيده با شي که معلوم نبود شمشير يا گرز است ضربه اي به کامران زد و کامران داد زد و به زمين افتاد. حتي فکر کردم بلايي بر سر دوستانم آمده و متوجه نشدم چه شده است. به بنده که رسيد حمله ور شد با من گلاويز شد و بنده ضربه‌اي به وي زدم که در آن شرايط وحشت و ترس فقط به قصد دفع حمله اقدام به دفاع از خود کردم. هيچ گونه دشمني با او نداشتم و حتي او را هم نشناختم که او را بزنم. هيچ قصد و نيتي جهت به قتل رساندن او نداشتم.>
دادگاه با توجه به مجموع اوراق و محتويات پرونده از جمله شکايت اولياي دم مقتول که مصرا خواستار قصاص متهم و به رغم تلاش و مساعي لازم حاضر به سازش و عفو قاتل نبوده، تحقيقات به عمل آمده گزارش مأموران انتظامي و اظهارات ساير حاضرين در محل واقعه، اقرار متهم و دفاعيات وي در جلسه رسيدگي مورخ 10 آبان 1388 به شرح 876 و 877 پرونده که به صراحت اظهار داشته پس از حمله ور شدن مقتول و گلاويز شدن با وي در شرايط وحشت و ترس تنها به قصد دفع و دفاع از خود ضربه‌اي به مقتول وارد کرده، نظريه پزشکي قانوني که علت تامه فوت را اصابت جسم نوک‌تيز و برنده به ناحيه فوقاني و راست شکم و متلاشي شدن و پارگي احشاي حياتي شکم اعلام و نيز علم حاصله از ساير قرائن و امارات موجود در پرونده و نيز دفاعيات غير موثر متهم و وکلاي مدافع وي درباره دفاع مشروع و اين که اقدامات متهم در راستاي دفاع از خود و غيرعدواني بوده است که بنا به جهات زير موثر در مقام نبوده، اولاً، با وجود عمد متهم در فعل و وارد نمودن ضربه با آلت قتاله (چاقو) و نوعا کشنده بودن عمل به لحاظ حساسيت موضع اصابت و مفروض بودن قصد مرتکب دفاع، فقدان قصد فاقد وجاهت و در خور پذيرش نبوده ثانياً، در باره دفاع از نفس حسب ادله و قرائن موجود خوف براي نفس بايد مستند به قرائن معقول باشد و با توجه به کيفيت و نحوه حمله مقتول قرائن معقول مبني بر اين که مقتول در مقام قتل و يا وارد کردن ضرب و جرح شديد به متهم بوده، مستند به دليل نيست و از طرفي هم اقدامات متهم در دفاع از خود و براي دفع تجاوز خارج از حد لازم بوده حال آن که با انجام عملي کمتر از قتل نيز امکان دفاع نيز براي وي موجود بوده است و با مفقود بودن شرايط و اوصاف دفاع نمي‌توان اقدامات متهم را دفاع از نفس خود تلقي کرد بنابراين ارتکاب قتل عمدي مرحوم حسن- ظ محرز و ثابت تشخيص و با استناد به مواد 205، بند (ب) 206، بند يک و 4 ماده 231 و ماده 232 قانون مجازات اسلامي متهم رسول-ص را به قصاص نفس پس از توديع سهم الديه فرزند صغير مقتول از ناحيه ساير اولياي دم محکوم مي‌نمايد.)دادنامه صادر شده در تاريخ 2 آذر 1388 به روح الله وکيلي و کيومرث سپهري، وکلاي محکوم عليه ابلاغ که نـامـبـردگـان طـي لايـحـه ثـبـت شده به تاريخ 12 آذر 1388 از آن تجديدنظرخواهي کرده‌اند. متقاضيان اجمالا در لايحه خود عنوان کرده‌اند که دادنامه صادر شده مغاير قانون و ادله موجود در پرونده و فتاواي مراجع عظام تقليد و به خصوص فتواي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران صادر گرديده است.پس از ارسال پرونده به ديوان عالي کشور و وصول آن در تاريخ 20 دي 1388 جهت رسيدگي پيرو سوابق به اين شعبه (33 سابق و 6 فعلي) ارجاع شده استملکي ‌مستشار شعبه 13:انکار ‌بعد از اقرار طبق ماده 1277 قانون مدني مسموع نيست
‌ملکي مستشار شعبه 13 ديوان در باب دفاع مشروع در قوانين جزايي فعلي به مواد 61 و 62 و 625 و 626 و 627 و 628 و 629 اشاره کرد وبيان داشت با استناد به بند الف ماده 629 که مي‌فرمايد دفاع از قتل يا ضرب و جرح شديد يا دفاع از هتک ناموس خود و اقارب. بهتر ديدم که به سابقه اين مسئله دفاع مشروع در قوانين و تاريخچه آن و سير تحولي آن نيز اشاره مختصري کرده و به عرض سروران برسانم در قانون جزايي عمومي سابق از ماده 184 تا 192 مربوط به دفاع مشروع بود که در تدوين و تنظيم و تصويب قوانين جديد نيز از اينها استفاده شده در ماده 184 مي‌گويد قتل و جرح و ضرب هر گاه در مقام دفاع از نفس يا عرض يا مال خود مرتکب يا شخص ديگري واقع شده با رعايت موارد ذيل مرتکب مجازات نمي‌شود مشهود بر اين‌که دفاع مستند ب با خطري باشد که مرتکب را تهديد مي‌کرده است در موارد 185 و 186 هم مواردي ديگري را قيد کرده مي‌فرمايد در مواقعي که توسل به قواي دولتي براي دفاع ممکن باشد بدون اين‌که وقف فوت شود و ضرري وارد آيد موقعي براي عنوان دفاع نخواهد بود ماده 188 در مقام دفاع از نفس و عرض در موارد ذيل قاتل عمد از مجازات معاف خواهد بود يک براي دفاع از قتل يا جرح شديد و ضرب آثار شديد در صورتي که خوف از اين امور هستند به قراين معقوله باشد 2- براي دفاع از کسي که درصدد هتک عرض و ناموس ديگري به اکراه و عنف برآيد. 3- براي دفاع از کسي که درصدد سرقت و ربودن انساني برآيد ماده 189 قتل عمد در مقام دفاع از مال در موارد ذيل مجازات نخواهد شد اول در مورد مواد 222 و 23 و 24 سرقت و سرقت با آزار. دوم در مورد ورود در منزل مسکوني يا ملحقات مقتوله آن در شب بوسيله بالا رفتن از ديوار يا شکستن در، يا امثال آن سوم هر فعلي که بر حسب قرائن معقوله موجب خوف قتل يا جرح شديد يا ضرب آزار شديد باشد در ماده 626 فقط از کلمه عرض نام برده اما در ماده 627 عرض ناموس با يکديگر به کار رفتند اگر چه در عرف عرض وناموس مترادف هستند اما بايد دانست که عرض معناي وسيع‌تري نسبت به ناموس دارد زيرا ناموس فقط شامل محرمات اخلاقي اقوام نزديک است اما عرض شامل محرمات اخلاقي ديگران نيز مي‌شود عرض شامل کلي امور حيثيتي و شرافتي مي‌شود در دفاع مشروع اگر شخصي که احتمال تجاوز و حمله را مي‌دهد پيشدستي کند و زودتر هم نمايد عمل او دفاع مشروع به حساب نمي‌آيد تناسب ميان حمله و دفاع از جهات مختلفي همچون وسيله ارتکاب جرم تعداد افراد مهاجمين و مدافعان نوع عمل ارتکابي وضعيت مهاجم، وضعيت مدافع قابل بررسي است مثلاً اگر مهاجم در حمله خود وسيله‌اي به کار برده و مدافع بتواند بدون بکار بردن وسيله از خود دفاع نمايد حق ندارد اسلحه يا چاقو يا چوب بکار گيرد و اگر اين کار را بکند از مزاياي دفاع مشروع بهره‌مند نخواهد شد اگر مهاجم در وضعيتي قرار دارد که با هياهو و داد و فرياد فرار مي‌کند نمي‌توان او را مجروح کرد دوم ملاک تشخيص تناسب ميان حمله و دفاع نظر دادگاه است که به لحاظ کليه جوانب مسئله آن را تشخيص مي‌دهد و ضابطه کلي آن است که دفاع در حدي انجام شود که خطر و حمله را دفع نمايد و بيشتر از آن جايز نيست. 3- يکي از مواردي که دفاع متناسب با جمله نيست جايي است که مرتکب بتواند با فرار از صحنه حمله را منتقي کند اما به جاي فرار ايستادگي کند و از خود دفاع نمايد و در رأي اصراري شماره 1989 مورخه 3 مهر 1342 ديوان عالي کشور که موضوع آن قتل معلمي به دست دانش آموز خود بوده است آمده است که دفاع وکيل متهم مبني بر دفاع مشروع در مقابل قصد عمل لواط با وي موجه نيست چون امکان فرار براي متهم بوده است.4- شرط بعدي براي دفاع مشروع بر اين است که توسل به قواي دولتي يا هر گونه وسيله آسان‌تري براي نجات ميسر نباشد ماده 61 مي‌گويد توسل به قواي دولتي بدون فوت وقت فعلاً ممکن نشود. 5- توسل به وسيله آسان‌تر مصاديق فراواني دارد و اجماع فقها بر اين است که در صورت توسل به وسايل آسان‌تر نمي‌توان به سراغ وسايل شديدتر رفت در تمام مواردي که ذکر شد واجب است که مدافع از طريق علي‌الاسهل فالاسهل استفاده کند اگر مهاجم با تذکر و اخطار دفع مي‌شود که بايد به آن اکتفا کند اگر با ضربه دست دفع مي‌شود بايد به آن بسنده نمود اگر با عصا منصرف مي‌شود. همين قدر کافي است اگر با جراحت شمشير قطع مي‌شود همين مقدار کافي است و سرانجام اگر دفع مهاجم جز از راه کشتن ممکن نباشد بايد ترتيب فوقق را رعايت کرد اما اگر ترس اين باشد که با رعايت ترتيب وقت فوت مي‌شود و مهاجم غلبه پيدا مي‌کند رعايت ترتيب فوق لازم نيست و توسل به هر چيزي که موجب دفع تهاجم گردد جايز است تحرير ا لوسيله حضرت امام خميني (ره) جلد 1 صفحه 268. 6- امکان کمک کردن از مردم نيز جزو وسايل آسان‌تر محسوب مي‌شود بنابر اين اگر در محل افرادي وجود داشته باشند که مجني العليه بتواند از آنها کمک بگيرد بايد اين کار را بکند هر چند تصريحي به آن نشده است ماده 629 در مورد قتل و غيره جنبه هستي دارد و ملاک تشخيص شديد بودن ضرب و جرح و آزار بر عهده دادگاه است که بايد نوع عمل وضعيت مجني العبيه و غيره را ملاحظه کند و اگر دفاع مشروع تلقي شود مسئوليت مدني و پرداخت ديه منتفي است و مقتول مهدورالدم است ماده 15 قانون مسئوليت مدني مي‌گويد کسي که در مقام دفاع مشروع موجب خسارت بدين يا مال شخص متعدي مي‌شود مسئول خسارت نيست مشروط به اين‌که خسارت وارده بر حسب متعارف متناسب با دفاع باشد اما رأي دادگاه‌ها اولاً آلت قتاله بوده ثانياً موضع حساس بوده مورد انطباق با بند ب ماده 206 قانون مجازات اسلامي داشته اقارير مکرر محکوم عليه در مراحل مختلف بوده که انکار بعد از اقرار طبق ماده 1277 قانون مدني مسموع نيست کذب اقارير مذکور هم نزد حاکم ثابت نشده تا اثري نداشته باشد طبق ماده 1276 اقرار کتبي در حکم اقرار شفاهي است ماده 1280 قانون مدني نظريه پزشکي قانوني مورد اعتراض قرار گرفته و از ادله اثبات جرم در صفحه 11 گزارش قيد شده در برگ 12 گزارش قيد شده که مأمورين تحقيق کردند اينها با هم ديگر اختلافات قبيل نداشتند به مسئله علم قضات در صفحه 13 گزارش اشاره شده اقارير متهم مطابق ماده 194 دادرسي کيفري هم صريح بوده هم بدون شک و شبهه و قرائن و امارات نيز مؤيد اين معني بوده ترديد و تعارضي هم با ادله ديگر نداشته اينکه قيد شده اقرار عندالحاکم نبوده اين تبصره ماده 159 است مي‌گويد که در مواردي که اقرار متهمين يا شهادت شاهد مستند رأي دادگاه ‌باشد استناد آن توسط قاضي صادر کننده رأي الزامي است. که فقط در اين مورد اشاره شده بنا به جهات و دلايلي که محضرتان عرض کردم بنده آرا دادگاه‌ها را تأييد مي‌نمايم.
بلادي مستشار شعبه 11 ديوان: اين از مصاديقي است که بايستي ديه پرداخت بشود
در خصوص مطالب جناب آقاي ملکي ، بنده نظر مخالف دارم و با نظر شعبه محترم ديوان موافقم به دلايل ذيل. اول مسئله‌اي که هست در زمان حاضر ما يک علمي داريم به نام علم بزه ديده شناسي يا مجني العليه شناسي صرفاً به آن مجرم نگاه نمي‌شود اعمال و گفتار مجني العليه هم بايد مورد نظر واقع بشود تا تصميم عادلانه گرفته بشود موضوع صد درصد اين نيست که هر قتلي واقع شد قاتل تنها بايد مورد نظر قرار بگيرد اون کسي که بزه ديده مجني العيه هم مورد نظر هست در اين جا اعمال و گفتار مجني العليه صد درصد بايد مورد نظر قرار بگيرد.در دين مبين اسلام و قرآن کريم هم قتل را قتل مظلوم مي‌فرمايند اگر کسي خودش باعث شد که يک ايجاد آشوبي بکند که آن آشوب به مرگ خودش منتهي بشود شايد از جنبه مظلوم ديگر اين آدم خارج است تمام دادگاه‌ها در اينجا با هم متفق القولند که رفتار و گفتار اين آقا باعث اين جريان شده هيچ کدام هم ترديد ندارند در قتل هم ترديد نيست همان جوري که ديوان محترم هم پذيرفته در قتل ترديدي نيست در رفتار و گفتار تحريک آميز مجني العليه هم هيچ ترديدي ما نداريم خب وقتي اين وضع هست آيا مي‌شود همچين کسي را ما اعدامش کنيم شب بوده انسان بايد خودش را در آن وضعيت قرار بده يک آدمي با چهره بسته با صداهاي عجيب و غريب و سنگ پراني حمله مي‌کند اينها هم اول بهش تذکر مي‌دهند آقا اين کار را نکن اين کار را مي‌کند خوب بعد حمله مي‌کند به اينها هم مي‌زند با چوب مي‌زند از خودش دفاع کرده منتها ما در فقه به عنوان دفاع يا مهدور الدم اين را مي‌آوريم به جاي آن به اصطلاح رفتار و گفتار تحريک آميز بر مبناي قرآن کريم که مظلوم را فرموده در فقه آمدند گفتند که بايستي اين به عنوان مهدور‌الدم و يا دفاع مشروع خوانده بشود وقتي که اين آقا آمده و اين کارها را کرده عکس‌العمل طبيعي آن شخص اين مي‌تواند باشه و بنابراين در واقع يک نوع دفاع است در واقع يک نوع دفاع است که هر کس در آن وضعيت قرار بگيرد جز اين کار نخواهد کرد البته هر کسي که عرض مي‌کنم ممکنه بعضي‌ها هم ترسو باشند بيفتند غش کنند يکي ممکنه از ترس غش کنه آن جا؛ ولي يک آدمي که مي‌تواند از خودش دفاع کند جز اين نخواهد کرد بنابراين من موافق نظر شعبه محترم ديوان هستم و معتقدم که اين از مصاديقي است که بايستي ديه پرداخت بشود خصوصاً که اينها بلافاصله درصدد نجات اين شخص برآمدند و رفتند بوسيله تراکتور يا هر چي اين را به بيمارستان رساندند بلکه نجاتش بدهند و خواستند که نجاتش بدهند اما نتوانستند بنابراين من کاملاً با نظر شعبه محترم ديوان موافقم.
نيري معاون قضايي ديوان: همراه داشتن چاقو شبهه انگيز است
چيزي که در اينجا يک مقدار شبهه برانگيز هست اين هست که اولاً اين چاقو را براي چي از قبل تهيه کرده بودن و بعد هم از شهر حرکت کرده رفته ده براي گوشمالي اينها. اين را اگر جناب آقاي عروجي يک مقداري توضيح بدهند شايد يک مقدار رفع شبهه بکند چون آدم چاقو تو جيبش نمي‌گذاره. اين از شهر حرکت کرده براي گوشمالي و چاقو را هم برداشته .اين چاقو همراه داشته ، به نظرم گوش‌مالي مسئله اين آقا است.
شبيري رييس شعبه 15 ديوان: در اين‌که مورد از موارد دفاع بوده کوچکترين شبهه‌اي نيست
من فکر مي‌کنم مسئله خيلي روشن است جناب آقاي بلادي هم مطالب اصلي را فرمودند شما تصور بفرمائيد که سه نفر نوجوان کم سن و سال که خود متهم 16 ساله رفيقش 15 ساله و ديگري هم 17 ساله اينها در وقتي که در قسمت کوهستاني هوا هم تاريک مرتب سنگ پرتاب مي‌شود اول هم سر و صداي حيوانات را شنيدند از ترس پا به فرار هم گذاشتند بعد هم اينها آمدند رو به رو شدند خود مقتول آدم قوي هيکلي هم بوده 25 ساله رفيقش 26 ساله اين مواجه مي‌شود طوري هم هست همان رفيقش جهانشاه مي‌گويد من بهش گفتم نرو گوش نکرد گفت من تنها مي‌روم يعني به قدري اطمينان داشت که تنهايي با 3 نفر مواجه مي‌شود هيچي هم نيست دست اين چوبي بوده که به تعبير گرز است معلوم مي‌شود چوب نازک کوچيک هم نبوده اين حمله مي‌کند هر سه را مي‌زند اولي را مي‌زند دومي را مي‌زند اينها جرأت نکردند نزديک بروند دست اين چوب بوده دست آنها خالي اون يکي با اون وضعي که قبلاً هم وحشت کرده‌اند سنگ پرتاب مي‌شد. سر و صداها مي‌شنيدند خواستند فرار کنند اينها جلو راهشون آمدند خود ما در اين جا چکار مي‌کنيم ما دست خالي يعني اون جا تا در جيبمان چاقو باشد قهراً در اين جا در مي‌آوريم از خودمان دفاع مي‌کنيم اون که مي‌آيد به طرف اين حمله مي‌کند اين چه کار کند؟ بگويد نه خواهش مي‌کنم نزد من نيا الان چاقو دارم تهديد بکنم .اصلاً هيچ عکس‌العملي اين يک دانه زده و بعد هم فرار کرده فکر نمي‌کرده طوري هم شده باشد بعد هم که متوجه شده آمدند گفتند زدي کشتي اين ناراحت برگشته آمده نجات بده اصلاً هيچ به نظر اين نمي‌آيد اين جا که اصلاً چه کار مي‌توانست بکند اينجا مرتب مي‌گويند که اين بايد الاسهل و في‌الاسهل را رعايت مي‌کرد بايد چکار مي‌کرد الاسهل و في‌الاسهل بايد به اون گفت اجازه بديد من بتونم فرار کنم شما هم مرا تعقيب نکنيد خوب غير از اين راه ديگري به نظر نمي‌رسيد و احتمال اين‌که اصلاً خون اين هم هدر بوده زياد هست که اين اصلاً ديه هم نداشته باشد بنابراين من اصلاً شبهه‌اي ندارم که قصاص اصلاً جايز نيست. گفتند بين اينها دشمني نبوده چاقو معمولاً مي‌روند مسافرت مي‌روند اين طرف و آن طرف کوه مي‌روند اينها که کوه مي‌روند خود شما وقتي کوه مي‌رويد گاهي همراهتون چاقو ميوه مي‌خواهيم ميوه بخوريد يا هر چيزي نمي‌گويم کارد و اينها هم نگفتند شمشير هم نگفتند تازه خيلي‌ها براي اين جورجاها مي‌روند مي‌گويند با حيوانات مواجه مي‌شويم چاقو همراهمان باشد کوه مي‌روند اينها خيلي عادي بودن چاقو هم در جيب او خيلي عادي هست به نظر من در اين‌که مورد از موارد دفاع بوده کوچکترين شبهه‌اي نيست.
ابراهيمي معاون قضايي ديوان: ‌نظر چند نفر از آقايان اعظام مراجع تقليد قم را قرائت مي‌کنم
گزارشي که جناب آقاي احمدي شاهرودي تهيه فرموده بودند و قرائت فرمودند واقعاً کامل و دقيق بود و تمام استدلال‌هايي که دادگاه‌ها در مقابل شبهه داشتند در گزارش ذکر کردند و همکاران محترم ديگر من در اين خصوص توضيحاتي را ارائه کردند بنده توضيحي در اين مورد ندارم و نظري هم ندارم و اگر هم يک موقعي حق رأي داشتم نظر شعبه را تأييد مي‌کردم مبني بر پرداخت ديه اما اين‌که فرموديد نظر چند نفر از آقايان اعظام مراجع تقليد قم را بنده قرائت مي‌کنم اطاعت مي‌شود البته سؤال از همه آقايان يکسان است ظاهراً يکي از وکلاي پرونده اين سؤال را مطرح کرده و بايد علي‌الاصول وکيل متهم بوده باشد اولين سؤال را از مرحوم آيت‌الله منتظري داشتند متن سؤال اين است استعلام در 30 تير پ1386 تحت شماره 238 از ايشان به عمل آمده مرقوم داشتند. در تاريخ 15 آبان 1383 که مصادف با 21 ماه قمري بوده سه جوان هم سن و سال 18 ساله به اسامي رسول، کامران، محمد به ارتفاعات نزديک شهر گيلانغرب که غاري در آنجا بوده عزيمت مي‌نمايند حسن که از قبل با احدي از آقايان اختلاف داشته از عزيمت آنان مطلع و به قصد اذيت و گوشمالي وي در معيت دوستش جهانشاه ضمن تعقيب مشاراليه حوالي ساعت 9 شب که هوا کاملاً تاريک بوده در ارتفاعات مشرف در غار مستقر و با پرتاب سنگ و زوزه حيوانات آنان را مرعوب به نحوي که سه نفر مزبور محل را ترک مي‌نکايند حسن آنان را مجدداً تعقيب و عل‌رغم خواهشم جهانشاه راه را بر آنان سد مي‌نمايد بدوا در حالي که کاملاً سر و صورت خود را پوشانده کامران را که چراغ اضطراري در دست او قرار داشته چراغ را شکسته تخريب کرده وي را مجروح مي‌نمايد سپس به دو نفر ديگر حمله ور مي‌شود رسول که از قبل چاقويي همراه داشته بدون اين‌که بر هويت مهاجم وقوف بيابد او را بشناسد يا اختلافي با او داشته باشد ضربه‌اي به شکم او وارد کرده منجر به مرگ او مي‌شود با عنايت به اقدامات مهاجم درخصوص پرتاب سنگ و در آوردن زوزه حيوانات و قصد اوليه او در باب اذيت و گوشمالي آنان و علي‌رغم ترک محل توسط مشاراليه و تعقيب آنان و سد نمودن راه مشاراليه و تاريکي حاصله و فقد اختلاف و پوشيده بودن سر و صورت مهاجم و لحاظ اظهارات ضاربين مبني بر اين‌که ترسيده بوديم و قصد کشتن کسي را نداشتيم و حسن را نشناختيم و سر و صورت او پوشيده بود اولاً ادعاي وي در باب دفاع مسموع است يا خير؟ ثانياً بر فعل چنين شخصي مي‌توان عمد در سلب حيات ديگري اطلاق و قصاص نفس بر عمل او مرتب نمود پاسخي که مرحوم حضرت آيت‌الله منتظري در زمان حيات خودشان در 19 مرداد 1386 اعلام فرمودند مجرد ادعاي دفاع براي جلوگيري از قصاص کفايت نمي‌کند ولي اگر از قرائن و شواهد احراز شود که قاتل در مقام دفاع بوده نه قصاص ثابت است و نه ديه. سؤالي به همين مضمون با همين متن از حضرت آيت‌الله العظمي مکارم شيرازي به عمل آمده باز در همين تاريخ ايشان پاسخ فرمودند از قضيه شخصيه بي‌اطلاعيم ولي مطابق آن چه نوشته‌ايد قتل مزبور قتل عمد و موجب قصاص محسوب نمي‌شود از حضرت آيت‌الله العظمي موسوي اردبيلي سؤال شده همين سؤال با همين متن ايشان پاسخ فرمودند در فرض سؤال چنانچه قضيه به شکل مذکور در سؤال واقع شده باشد چون رسول در مقام دفاع بوده هر چند قتل عمدي محسوب مي‌شود ولي مورد قصاص نيست اما اگر نزاع موضوعي در بين بوده باشد مثل اين که اوليا دم وقوع قتل به نحو مذکور را منکر بوده باشند و يا در جهات ديگر از آن چه در سؤال آمده با هم اختلاف داشته باشند محتاج به مرافعه شرعيه است. حضرت آيت‌الله صافي گلپايگاني هم پاسخ فرمودند به اين دو تا سؤال: سؤال از حکم کلي فقهي نيست بلکه موضوعي است به طور کلي گفته مي‌شود چنانچه دفاع متوقف بر چنين ضربه‌اي باشد مسئوليت قصاص و ضمان ندارد و اگر دفاع در واقع متوقف بر چنين ضربه‌اي نباشد ولي فرد ضارب با توجه به خصوصيات مذکور براي دفاع راه چاره‌اي بهتري در آن حال به فکرش نرسيده قصاص نمي‌شود ولي ديه دارد اما اگر با توجه به امکان دفاع به نحو ديگري که کشنده نباشد چنين ضربه‌اي زده باشد مستحق قصاص است تشخيص موضوع در صورت اختلاف با قاضي واجد الشرايط است که با ملاحظه شواهد و قرائن با دقت مي‌تواند موضوع را تشخيص داده حکم صادر نمايد. حسب الامر نظر آقايان قرائت شد..
فرج اللهي رييس شعبه32 ديوان: قتل ايشان عمد است و نمي‌شود به کيفيات موجهه دفاع متوسل شد و من رأي دادگاه‌ها را تأييد مي‌کنم
ضرورت ديدم يک مسئله‌اي را خدمت آقايان عرض بکنم و آن کاربرد عرف در تشخيص موضوعات کيفري است شايد در حقوق خصوصي عرف جايگاه مهمي دارد ولي در امور کيفري با توجه به اين‌که اصل قانوني بودن جرايم مجازات‌ها حاکم است يک مقدار توسل به عرف کمتر است منتها براي تشخيص موضوعات ما نمي‌توانيم به عرف مناطق را ناديده بگيرم با کمال تأسف حالا من اين را بگويم در مناطق غرب ايران مثل کرمانشاه ،لرستان مناطق مرکزي دامنه البرز، زاگرس اين مسئله شوخي کردن، حال گرفتن، گوشمالي دادن بين جوان‌ها يک مسئله متعارف و رايجي است. البته مطالعات تطبيقي هم نشان مي‌دهد که در بعضي از ايالات مثلاً شيکاگو من ديده‌ام که در بررسي علل بزهکاري نوجوانان مثلاً ضرب و شتم همين مسئله هست در بين مخصوصاً سياه پوستان حواشي شهر شيکاگو به هر حال در منطقه لرستان و کرمانشاه اين‌که يک نوجواني را که اگر ببيند يک مقدار ادعاش مي‌شود که قدرت بدني دارد گوشمالي بدهند به قول خودشان رو کم کنند مسئله بسيار متعارفيه. متأسفانه مخصوصاً در بين چادرنشين‌ها، چوپان‌ها و افرادي که در مناطق به خصوص روستايي زندگي مي‌کنند ملاحظه مي‌فرمايند اين آقا صرفاً مي‌خواسته اينها را بترساند به خصوص شب‌ها اگر همه جوانهاي 16 الي 17 ساله‌اند اگر کاري مخاطره آميز انجام بدهند و يک کسي که سنش بالاتر است ببيند اينها نيمه شبي مثلاً اول شبي بلند شدند رفتند کوه خوب مي‌خواست ثابت کند که مثلاً اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست شما ديگر اين حرف‌ها چيه مي‌خواهند بترسانند . درسته که جناب آقاي بلادي فرمودند که در بزه ديده شناسي به نقش بزه ديده در آفرينش جرم هم نگاه مي‌شود و البته در تخفيف مجازات هم همين طور که ايشان فرمودند استفاده مي‌شود و نقش اين آقا هم در آفرينش جرم واقعاً نقش مهمي بوده ولي اين‌که ما بگويم واقعاً قصد حمله داشته و حمله به گونه‌اي بوده که جز با چاقو نمي‌شد جوابش را داد يک مقدار با واقعيات قضيه سازگار نيست. اين آقا نمي‌خواسته اينها را بکشه نمي‌خواسته دست و پاي اينها را بشکنه همين طور که ملاحظه مي‌فرماييد اولي يا دومي را هر کدام يک ضربه بهشون زده که گفته شده ضربه‌اي که به ران يکي از آنها خورده باعث کبودي اون ناحيه شده به اين آقا هم اگر چاقو بر نمي‌داشت فوقش يک ضربه اينجوري مي‌زد ممکن بود براي اين‌که گوش‌ماليش بده به هيچ وجه حمله‌اي که موجب قتل بشود و بخواهد بکشد منظور اين آقا نبوده متهم متأسفانه به علت نوجواني و احساس و احساسات قوي به اصطلاح و غرور نوجواني که داشته چاقويي که مي‌گويد 15 تا 20 سانت تيغه چاقو بوده از چاقو استفاده کرده آقايان مي‌فرمايند که متناسب نبوده بنابراين چون از حد دفاع هم تجاوز کرده اگر چه دادگاه هم به آن استناد کردند و به مسئله 8 تحريرالوسيله استناد کردند به اعتقاد بنده اصلاً دفاع به اين حد لازم نبوده حتماً با يک سنگي بر مي‌داشت طرفش پرتاب مي‌کرد او از حرکت خودش باز مي‌ماند يا مثل او دو تاي ديگر اگر هيچ واکنشي هم نشان نمي‌داد فوقش يک ضربه بهش وارد مي‌شد بنابراين به اعتقاد بنده قتل ايشان عمد است و نمي‌شود به کيفيات موجهه دفاع متوسل شد و من رأي دادگاه‌ها را تأييد مي‌کنم.
احمدي شاهرودي مستشار شعبه 6 ديوان: اين جا قطعاً قتل قتل عدواني نيست و موجب قصاص نيست
واقعاً از فرمايشات آقاي فرج‌اللهي من تعجب مي‌کنم در آن جريان قتل‌هاي زنجيره‌اي کرمان که پرونده‌اي بود که با آقاي ابراهيمي هم بودند و اينها گفتند که مطرح شد که چرا شما نظرتان بر قصاص نيست؟‌ايشان گفت چون ملاک اين است که قتل عدواني باشد چون ايشان نظرشون اين بود گر چه من مناقشه کردم مي‌فرمود چون ملاک در قصاص چيزي که موجب قصاص است که قتل عدواني باشد و در پرونده‌هاي کرمان گفتند ما قتل عدواني را تشخيص نداديم رفتند کشتند استخاره گرفتند کشتند و کشتند ما تشخيص نداديم به قتل عدواني. جناب فرج اللهي يعني اين جا قتل عدواني بوده يعني اين بيچاره‌اي که مورد حمله قرار گرفته و کشته حالا کشته آيا اين قتل؛ قتل عدواناً واقعاً نظر شما آن جا قتل عدواني نبوده ولي اينجا قتل عدواني بوده خود شما گفتي قتل عدواني. اين جا کجاش قتل عدواني بوده از ناحيه مقتول عدوان بوده آن وقت من خيلي تعجب مي‌کنم نمي‌خواستم صحبت کنم چون من بر مبناي خود شما دارم صحبت مي‌کنم مي‌گويد چون به نظر ما ملاک قصاص اين است که قتل قتل عدواني قاتل عدواناً کشته باشد و در جريان قتل‌هاي زنجيره‌اي کرمان قاتل عدواناً نکشتند اما اين جا واقعاً قتل عدوانيه. اين همه قرائن، شواهد، نشانه‌ها، حمله‌ها، هجمه‌ها اين را کشته. نمي‌دانم اينها مي‌گفتند ما اصلاً تشخيص نمي‌دهيم اين شمشير است يا گرز است يا چوب است خوب چه بسا شمشير باشد خوب با شمشير وقتي بزند بکشه هيچ از خودش دفاع نکنه فرض بر مبناي شما که ملاک قصاص را قتل عدواني مي‌دانيد والا قصاص نيست. اين جا قطعاً قتل قتل عدواني نيست و موجب قصاص نيست طبق مبناي خود آن..
عروجي رييس شعبه 6 ديوان: اگردفاع غير متناسب است محکوميت به قصاص دليل شرعي و قانوني مي‌خواهد
صورت مسئله همه عزيزانمان از گزارش ما کاملاً روشن شد که چگونه بوده در فصل پاييز نيمه‌هاي پاييز بوده در وقت تاريکي و سردي شب اون هم در کوهستان در کوه و اين سه جوان در سن و سال 17 و 16 ساله و اينها بودند و آقاي حسن ظ 25 ساله بوده و اينها به عنوان تفريح رفتند به کوهستان هدفشان تفريح بوده ولي آقاي حسن ظرافت با نظر سوء به کوه رفته نظر سوئش هم از حرف‌هاي همراهش آنان جهانشاه به صراحه معلومه اولاً آقاي جهانشاه ن به صراحه مي‌گويد که من خواستم منصرفش کنم ببينيد خوب عنايت داشته باشيد مي‌گويد من خواستم منصرفش کنم ولي موفق نشدم نه تنها موفق نشدم در عين حال که من تازه از کوه برگشته بودم مرا هم وادار کرد مجبور کرد به همراه خودش ببره عنايت داشته باشيد که اگر نظر سوءنداشته چه نظري داشته؟ حرف‌هاي جهانشاه نوري در ترسيم ايده و هدف حسن ظرافت از رفتن به کوه کاملاً روشن است پس نظر سوء داشته حالا نظر سوئش چي بوده اوني که جناب فرج اللهي مطرح مي‌کند فکر نمي‌کنم اينجا اون حرف بوده براي اين که اون آقاي همراه رسول صفري فردي به نام محمد س در گزارش هم اشارتاً ما آورديم که اين مي‌نوشته مورد سوءاستفاده منفي قرار گيرد هيچ بعيد نيست که آقاي حسن ظ 25 ساله خواسته باشد در دل کوه در دل شب بهره‌برداري‌هاي منفي را هم از اين فرد يا امثال آنها داشته باشد پس روشن است که آقاي حسن ظ با نظر سوء رفته به کوه و روشن است که جمله و هجمه از طرف حسن ظ بوده به صراحه هم آقاي جهانشاه ن به کرات در گزارش ديديد که آورديم آقاي جهانشاه ن مطرح مي‌کند که اين آقاي حسن ظ بود که من به همراهش به اينها جمله کردم ابتدا ما به صورت سنگ پراکني دوم زوزه حيوان در آوردن عنايت داشته باشيد که در دل شب در تاريکي شب اون هم در کوهستاني که ماواي چه بسا حيوانات خطرناک هست زوزه حيوانات درآوردن که نشانگر اين هست که حيوانات خطرناک اينجا هست چه هدفي را تعقيب مي‌کند آقاي حسن ظ سنگ پراکني مي‌کند دنبالش زوزه در مي‌آورد سوم خودش را مي‌پوشاند چهارم حمله مي‌کند با چوب دستي که گرز بوده دستش ابتدئاً به يکي از اينها مي‌زند دومي را مي‌زند آقاي فرج اللهي واقعاً من هم شگفت زده شدم چطور مي‌فرمايند که آقاي رسول ص مي‌بيند دوتاي ديگر را بالاخره چوب بر سرشان يا غير وارد آورده با گرز آقاي رسول ص هم بايد تسليم محض مي‌شد يک چوب هم به کله اين مي‌خورد قضيه تمام مي‌شد فکر نمي‌کنم جناب فرج اللهي بخواهد با آن ديد و بينش قضائيشون اين حرف را مطرح کنند و بپذيرند اين از نظر احساس چيز خوبيه ولي واقع بينانه اگر بخواهيم قضيه را بررسي کنيم چه طور مي‌شود طرف به چشم خودش ببيند سر و کله دوتا از همراهاشون چوب پايين آمده حالا به کلشون خورده يا جاي ديگر گرز پايين آمده اون‌ها را زده اينها هم در حال فرار بودند نه اين‌که وايستاده بودند در حال فرار بودند حالا آمده حمله کرده اين دو تا را خوابانده حالا به هر صورت و شکلي اين آقاي رسول ص چه کار بايد مي‌کرد؟ آيا غير از چاقو چيزي در دستش بود يا بايد تسليم محض مي‌شد چوب بر کله‌اش مي‌خورد حالا اين چوب اين را مي‌خواباند يا نمي‌خواباند نمي‌دانم يا بايد وظيفه داشت از خودش دفاع کنه اگر بنده و جنابعالي يک چنين حادثه‌اي برامون پيش بياد بين خود و خدا چه کار مي‌کنيم تسليم مي‌شويم آيا اون جا امکان فرارش بوده آيا امکان بصورت دفاع داشته هيچ کدامش نبوده علاوه بر اينها مي‌فرماييد که بايد اين حمله نمي‌کرد فرار مي‌کرد، فرار هم مي‌کرد گرز از کله‌اش مي‌آمد پايين از کجا بايد ما متقاعد باشيم که اگر فرار مي‌کرد گرز بر سرش پايين نمي‌آمد ملاحظه مي‌فرماييد که در احکام صادر شده حتي جهانشاه که همراه حسن ظ بوده اين هم محکوم به يکسال زندان شود عنايت داشته باشيد ولي کامران پ و محمد- س هيچ کدام به محکوميتي هم ما در اين پرونده نمي‌بينيم بر نمي‌خوريم ولي جهانشاه ن- ن همراه حسن - ظ از باب معاونت محکوم به يکسال زندان هم شده است علاوه بر اين‌ها چيزي که مدنظر عزيزانمان باشد هر دو تا محکمه در تمامي اين آرائشان دفاع متهم رسول - ص را پذيرفتند به صراحه پذيرفتند تنها چيزي که مطرح مي‌کنند مي‌گويند متناسب نبوده مي‌خواهيد من متن آرايي که براتون قرائت شده مجدداً من بخشي از آن را براتون بخوانم در تمامي اين آرا متناسب نبودن دفاع را خود محاکم پذيرفتند اگر متناسب بودن دفاع را پذيرفتند چرا بايد حکم به قصاص مي‌دادند. من اجمالاً عرض مي‌کنم گزارش ما مفصل بوده براي اين بوده است که عزيزان از هر گونه نگرش به محتويات پرونده مستغني باشند و متن آرا محاکم هم به تمام معني عليه خود محاکم هست که پذيرفتند دفاع بوده منتها غير متناسب. اگردفاع غير متناسب است محکوميت به قصاص دليل شرعي و قانوني مي‌خواهد.