به سايت وكالت خوش آمديد :: اعدام براى ميهمان شب جنايت
صفحه اصلي درباره ما گالري عكس ارتباط با ما آرشیو حوادث آرشیو مقالات آرشیو اخبار ارسال مقاله  
 

Vekalat.com

error: در حال حاضر هیچ نظر سنجی وجود ندارد .لطفا create one.



 

 

 

 

 

 

  مجلات تخصصي

  نحوه تنظيم دادخواست

  شوراهاي حل اختلاف

  نشاني كلانتريها

  نشاني دادسراها

 

  نشاني محاكم دادگستري

  دفاتر ازدواج و طلاق

  دفاتر اسناد رسمي
اعدام براى ميهمان شب جنايت
 

گروه حوادث: مردى كه در جريان سرقت از خانه آشنايى، پسرعمه اش را به قتل رسانده است از سوى قضات دادگاه كيفرى استان تهران به قصاص نفس - اعدام - محكوم شد.
اين مرد پشت تريبون دفاع با پشيمانى خودش را گناهكار دانست و خواستار سرعت در اجراى حكم مرگ خود شد.
در ابتداى جلسه دادگاه داديار حيدرى نماينده دادستان مرد ۳۱ ساله را در قتل پسرعمه اش مهرماه سال گذشته در شهرستان قرچك مجرم شناخت. سپس پدر قربانى در جايگاه ايستاد و گفت: اين قاتل شب حادثه به خانه ما آمد، شام خورد و پسرم سه هزار و ۵۰۰ تومان و يك پاكت سيگار به وى داد و ساعت ۱۰ شب از خانه ما به خانه پسرم رفت و پسرم با خاطرجمعى وى را به خانه اش راه داده بود اما آخر شب قصد غارت خانه پسرم را داشت. وقتى قاضى عزيز محمدى - رئيس شعبه ۷۱ - به همراه چهار قاضى مستشار رحيمى، عبدالهى، سالارى و باقرى از عامل جنايت خواستند از خود دفاع كند، اين مرد گفت: آن شب من قرص هايى را كه از ناصر خسرو خريده بودم مصرف كردم و هيچ نيازى به دزديدن پول نداشتم و نمى خواهم با اين صحبت ها خودم را تبرئه كنم. من اگر قصد دزدى داشتم به خانه فاميلم نمى رفتم و ساعت ۲ شب تمام همسايه ها را بيدار نمى كردم. ساعت ۱۰ شب به خانه خواهرم رفتم و آنجا استراحت كردم، سپس چاقو را برداشتم، در همسايه ها را زدم تا به خانه روح الله رسيدم. من دوست نداشتم اين اتفاق بيفتد و پاى همه چيزش ايستاده ام، اگر قصاص شوم، راحت مى شوم. وى ادامه داد: من براى سرقت نرفته بودم چون حدود ۲۰ يا ۳۰ هزار تومان پول داشتم و چون براى خارج شدن از تهران اين ميزان پول كافى نبود به خانه مان رفتم رسيور و تلويزيونمان را فروختم و نمى دانم روى چه حسابى اين كار را كرده ام. ۱۱ سال است به هروئين معتاد هستم و در زمان قتل يك سال بود كه ترك كرده بودم. وقتى به اسماعيل پسرعمويم حمله كردم به من گفت روح الله را كشتى ولى من را نكش. در آنجا چاقو در دست من و اسماعيل بود كه وقتى به من گفت من را نكش چاقو را رها كردم و فرار كردم.
اسماعيل، كه شاهد اصلى جنايت است نيز در برابر ۵ قاضى گفت: شب حادثه على به در خانه روح الله آمد چون وى سابقه خوبى نداشت. به روح الله گفتم در را باز نكن. وى كه به دم در رفته بود بازگشت و گفت انگار يكى به من مى گويد در را باز نكن، ولى چون دستش را بر روى زنگ گذاشته بود و همسايه ها صدايشان درآمده بود مجبور شديم در را باز كنيم. وقتى به داخل خانه آمد به ما گفت بخوابيد من فعلاً خوابم نمى آيد. سپس خوابيديم. من در آن شب با احساس گرمايى در گردنم از خواب بيدار شدم و ديدم غرق به خون هستم و «على»، روح الله را به سينه ديوار گذاشته و به او ضربه مى زند.وى ادامه داد: على به طرف من آمد و گفت تو هنوز زنده اى؟ و ضربات متعددى را به گردن، دست و كمرم وارد كرد چون چاقويش را گرفتم ديگر نتوانست به من ضربه اى وارد كند. پيراهنش پاره شد و از صحنه فرارى شد. اسماعيل گفت: على مى خواست دزدى كند و وقتى من بلند شدم شروع به زدن من كرد و چيزى متوجه نشدم.