به سايت وكالت خوش آمديد :: گفتگو با مسافر مرگ لحظاتي قبل از اعدام
صفحه اصلي درباره ما گالري عكس ارتباط با ما آرشیو حوادث آرشیو مقالات آرشیو اخبار ارسال مقاله  
 

Vekalat.com

error: در حال حاضر هیچ نظر سنجی وجود ندارد .لطفا create one.



 

 

 

 

 

 

  مجلات تخصصي

  نحوه تنظيم دادخواست

  شوراهاي حل اختلاف

  نشاني كلانتريها

  نشاني دادسراها

 

  نشاني محاكم دادگستري

  دفاتر ازدواج و طلاق

  دفاتر اسناد رسمي
گفتگو با مسافر مرگ لحظاتي قبل از اعدام
 

حركت در بزرگ ميله‌اي زندان بر روي ريل آهني، نگاه‌ها را به سمت در خيره كرد، مرد با قدم‌هايي لرزان به آرامي‌وارد اتاق ملاقات شد و بهت‌زده برروي يكي از صندلي‌ها نشست.
جنايتكار 45 ساله كه در جريان دو جنايت وحشتناك در 17 تير و 8 آذر 1380، پس از كرايه خودرو‌هاي مسافركش در اصفهان، 2 مرد راننده به نام‌هاي رجبعلي كمالي و نيازعلي رئيسي را با انگيزه سرقت خودروهايشان به قتل رسانده بود، قرار است تا ساعاتي ديگر در صبح پنجشنبه مقابل ترمينال جي اصفهان به دار مجازات آويخته شود، با او ساعاتي قبل از اجراي حكم در زندان گفتگو كرديم.

جنايت‌ها چطور رخ داد؟
دقيقا نمي‌دانم اولين جنايت كي رخ داد، اما يادم مي‌آيد اوايل تابستان بود، به همراه يكي از دوستانم قصد رفتن به روستاي هوره را داشتيم كه يك خودرو پيكان را كرايه كرديم وسط راه دوستم از خودرو پياده شد، اما پس از طي مسافتي از راننده خواستم براي خوردن ميوه توقف كند.

وقتي وارد يك باغ شديم، از پشت سر به راننده حمله كردم و پس از آنكه وي را كه بيهوش شده بود با كمربند خفه كردم، با ربودن خودرويش فرار كردم، فرداي آن روز به سراغ جسد آمدم اما از صحبت‌هاي اهالي متوجه شدم جسد پيدا شده است.

سه ماه از خودرو مقتول استفاده كردم تا اين‌كه پليس راه دليجان به خودرو مشكوك شد و دستور ايست داد اما هنگامي‌كه ماموران قصد داشتند مرا به پاسگاه ببرند فرار كرده و به اصفهان رفتم فرداي آن روز مجددا سوار يك خودرو پيكان ديگر شدم، در طول مسير ناگهان خودرو پنچر شد.

زماني كه راننده در حال پنچرگيري بود با زاپاس به سرش كوبيدم و با ربودن خودرويش فرار كردم كه مدتي بعد در جريان يك تعقيب و گريز پليسي و پس از شليك سه گلوله دستگير شده و به جنايت‌ها اعتراف كردم.

از اين‌كه دو خانواده را به خاطر دزديدن خودرو عزادار كردي ناراحت نيستي ؟
بعد از اولين قتل كمي‌ناراحت شدم اما ديگر هيچ چيز برايم مهم نبود، در آن زمان تنها به فكر پول بودم. دلم نمي‌خواست فرزندانم با سختي بزرگ شوند.

ولي حالا آنها علاوه بر مشكلات قبلي، فرزند يك جنايتكار بودن را هم يدك مي‌كشند؟
فكر اينجا را نكرده بودم، قبل از جنايت راننده كاميون بودم، كاشكي كارم را ادامه مي‌دادم و به اين بدبختي و خفت نمي‌افتادم.

تا چند ساعت ديگر اعدام مي‌شوي، حالا بيشتر به چه فكرمي‌كني؟
اينكه همسرم با چهار فرزندي كه داريم در آينده چه مي‌خواهد بكند.