عنوان:ایرادشرعی وقانونی وعقلی به فرایندوچگونگی استخدام قضات درسالهای جاری در ایران.

موضوع:بیان انتقادات وارده به روش استخدام قضات دربین رشته های مختلف الهویه واما مشترک التأثرالبته درایران.

شرح توضیح:ابتدا بدون توضیح اضافی میریم سراصل مطلب.اکنون رشته هایی چون الهیات گرایش فقه ونیز خود مبانی فقه وهمینطور طلاب حوزوی بمثابه ی رشته ی حقوق دراستخدام قضات شرکت مینمایند وجالب تراینست که هرکدا م دردروس اختصاصی مختص خود درازمون شرکت داده میشوندونهایتأ قراراست درردیف قضات یا وکلاء حقوق دان قرارگیرند!میدانیم که یک فارغ التحصیل رشته ی حقوق به اجتهادلازم درتشخیص قوانین میرسدوعنوان حقوقدان بدان اطلاق میشود.امایک لیسانسه مبانی فقه هیچگاه صاحب عنوان حقوقدان ویا فقیه نمیگرددچرا که فقیه شدن تنها طی سالیان درازممکن است وهمینطورحوزوی.ازطرفی همه کشورهای جهان برپایه قوانیین موضوعه اندوحقوق موضوعه دارندولذا درایران همینطوراست وتنها درموارد نقص کلی قانون به فقه معتبررجوع میگرددواین حاکی ازتفاوت این رشته هاست.بعلاوه یک قاضی باید حقوقدان باشد یعنی توان تفسیر مصوبات مجلس وتشخیص وتطبیق مصادیق باقوانین ونکات ظریف حقوقی راداشته باشددروسی مثل شیوه شکلی رسیدگی وماهوی وغیره رابتفصیل فراگرفته باشدکه جز رشته ی حقوق که تخصصی است درمابقی رشته ها این امر میسرنمیگردد.بعلاوه
درفرایند آزمون وکالت همچین چیزی اساسأ وجود ندارد واگر متصدیان امروقت آزمون قضاوت اگر اطلاعی داشته باشند در آزمون وکالت اساسأدروس ثابت و فرایند کاملأ واضح است چراکه مبنا یک چیز است و آن علم بقوانین موضوعه ومجری است ولاغیر ولذا رقابت بین حقوقدانان است .حال ایا باید یک وکیل حقوقدان باشد اما یک قاضی از حقوق چیزی در چنته نداشته باشد؟ و این یعنی برتری مقام وکیل یا مراجعه کننده بدادگستری برقاضی که بناچار قاضی باید در قبال دفاعیات حقوقی وکیل سر تعظیم و تسلیم برآورد که این هیچگاه روا و مصلحت نیست وازنظر عقلی هم مشکل دارد.لذا فرایند استخدام قضات هرچه سریعتر باید اصلاح گردد و یا لااقل اولویت جذب برای حقوقدانان باشد و از تعصب نگری به این مقوله باید پرهیز کرد که چون ما,صرفأتحصیلات حوزوی یا فقهی داشته ایم پس باید از بین لیسانسه های فقه و یا طلاب قضات استخدام نماییم قابل توجه اندسته از فقیهان ودکترین و اساتید دانشگاهها تا تجدید نظر نمایند,واما مقوله استخدام براساس معدل باید گفت کاملأ غلط و غیر قابل توجیه است و از نظر موازین شکلی استخدام یک بدعت آشکار و یک عمل خودسرانه ی بیمنطق و بیضابطه است چرا؟چون معدل دانشجو تحت تأثیر بسیاری متغییر هاست و صحت سقم این معدل حتی در حد درصدها نیز نمیتواند مناط اعتبار شرعی باشدیعنی تفاوت معدل ها اغلب در حد یک یا دو نمره یا صدم هاست و میدانیم که این تفاوت اندک اولأ میتواند براساس عدالت و شرعی نباشدواز طرفی هیچگاه معیار برتری یک داوطلب بر داوطلب دیگری نمیگردد,و پس چرا به این فرایند غلط خاتمه نمیدهیم؟با کدامین علم و عمد و استدلال اینگونه عمل مینماییم؟آیا تقصیر است یا قصور اگر قصور است چرا اصلاح نمیگردد این بدعتها؟
واما قسمتی از حرف میخوام بزنم که از گفتنش عذر میخوام و رویم نمیشه بگویم و بناچار میگم در آزمونهای قبلی شاهد تأثیر کارت فعال بسیجی که بعضأ جزء یک کاغذ بازی اداری نیست ودیگر سهمیه های شاهد و ایثار گر بجای ملاک علمی در استخدام قضات بودیم و نیز شاهد دروس عمومی اخلاق و اندیشه اسلامی و نیز زبان ادبیات فارسی واملاء ونگارش و تست هوش مقاطع دبستانی بودیم که خود بنده با اسم مستعارانتقاد نوشتم و برای همه ارگانها و سایتها ارسال نمودم که بحمد الله این چند مورد در آزمونهای اخیر حذف گردید اما موارد بالا همچنان وجود دارد!
در پایان مهمترین خواهش عاجزانه ام اینست که بعد ازمراحل علمی نوبت به گزینش اخلاقی به اصطلاح میرسد لذا شایسته است موارد گزینش اسلامی کاملأ روشن ومتقن ومکتوب و مدون گردد تا از افرادی که درین عرصه اختلال ایجاد میکنند جلوگیری گرددو دستشان وسرشان از بیخ و بن بحمد خدا وکمک ذولفقار مولا علی ع قطع گردد آمین تا دیگر حقی را با یک فوت جادویی بناحق مبدل نگردانند و دست از شعبده بازی ها بردارند چراکه ما که ایمان داریم که نباید تاوان افراد بی ایمان رابپردازیم .
مابقی بحث را بنظر عزیزان خواننده وامیگذارم.باتشکرفرزاد مزاده.
وسلام.