نظر کاربران در مورد این خبر : |
کارآموز قضاوت |
نام : |
|
بنام خدا
اصلاحیه
در سطر آخر نوشتار اینجانب، کلمه «مباهات» اشتباها به صورت «مباحات» تایپ گردیده که به این وسیله اصلاح می گردد. |
نظر : |
|
|
کارآموز قضاوت |
نام : |
|
بنام خدا
نکاتی در نوشتار مذکور به نظر رسید که از دید نگارنده محترم مغفول مانده است:
1- عدم درج علاماتی مانند نقطه و ویرگول، اغلب به دلیل مسامحه تایپیستهای حوزه قضایی است که به علت کثرت کار و انباشته شدن دادنامهها، بدون توجه به نقش مهمی که این نوع علامات در انتقال مفهوم به مخاطب دارند، دادنامهها را به این صورت تایپ میکنند و فقدان علامات مذکور، لزوما از اشتباهات نگارشی قاضی مورد نظر محسوب نمیشود. مراجعه به بسیاری از دادنامههای فاقد علامات نگارشی در سالهای اخیر، موید این امر است. ایرادات دیگری مانند عدم درج «و» پس از عبارت «سه میلیون ریال» در دادنامه نیز میتواند از اشتباهات تایپیست محترم باشد.
2- دادنامه، سندی رسمی است، مشعر بر اعلام تصمیم دادگاه در خصوص دعوی مطروحه؛ نه یک لوح تقدیر! بنابراین باید توجه داشت که ذکر اسامی متداعیین برای شناسایی هویت آنان کافی است و ذکر کلمات آقا یا خانم، لزوما محمول بر حفظ احترام اصحاب دعوی نیست. البته میتوان گفت که ذکر واژگان آقا و خانم در متن دادنامه به دلیل حفظ استحکام و روانی عبارات میتواند ضرورت داشته باشد، اما عدم قید واژگان مذکور در صدر دادنامه که صرفا به منظور اعلام هویت اصحاب دعوی است، ایراد موجهی محسوب نمیگردد.
هرچند که باید گفت، راست است که اصحاب دعوی دارای حقوق انسانی و شهروندی هستند، اما باید قبول کرد که مجرمین عمد و بالاخص مجرمینی که علیه آزادی تن و تمامیت جسمانی اشخاص اقدام میکنند، بین هیچ یک از ملل دنیا دارای احترام نیستند. کلمه «آقا» معادل کلمه «sir» در زبان انگلیسی (و نه معادل «Mrs» در همان زبان) مفهومی والا از ارزش اجتماعی اشخاص است. به خصوص که خود نگارنده محترم نیز واژگان مذکور را «القاب» دانسته است. اتفاقا به نظر میرسد که ذکر کلمه «آقا» در دادنامهای که همان آقا را به دلیل عدم رعایت هنجارهای جامعه به قصاص نفس یا حبس یا هر نوع مجازات دیگر محکوم میکند کمی هم مسخره است.
3- ذکر کلمه متهم کفایت میکند و عدم ذکر کلمه متهمان ایراد موجهی نیست. همانطور که قانونگذار نیز در متن قوانین، از کلمات مجرم، مرتکب، عامل، جانی و غیره که همگی انفراد را به ذهن مخاطب متبادر میکند استفاده کرده است، بدون این که کوچکترین ابهامی در توجه هر یک از این قوانین به امکان اجتماع مجرمین در ارتکاب عمل مذکور وجود داشته باشد. به عبارت دیگر میتوان این نوع نگارش را شکلی از لسان حقوقی ایران دانست که ذکر آن به عنوان ایراد نگارشی در متن از جانب یک حقوقدان کمی سختگیرانه است.
4- حقیقت این است که الحاق «ه» تانیث مورد پسند جامعه ما نیست. چون اغلب با «ه» تحقیر اشتباه میشود. بسیار دیدهایم که کلماتی مانند «دختر» و «زن»، به شکل «دختره» و «زنه» تحقیر شدهاند. یا مثلا باید بپذیریم که استفاده از کلمهای مانند «شاعره» برای شاعر زن، حس خوبی را به مخاطب منتقل نمیکند. همانطور که کلمه شاکیه و یا متهمه نیز دارای بار لغوی ارزشمندی نیستند و مردم نیز تا کنون از آن استقبال نکردند.
زبان عربی زبانی قدرتمند و فصیح است. اما این امر نباید موجب شود که استفاده از آن روی فرهنگ ایرانی تاثیر بگذارد. فحوای زبان در ساختار خود مبین قسمتی از فرهنگ صاحبان زبان است. ایرانیان در خطاب، بین زن و مرد فرقی نگذاشتهاند، همانطور که از ضمایر یکسان مانند «او» برای هر دو استفاده میکنند و در بکارگیری افعال نیز بین زن و مرد تفاوتی وجود ندارد. اما اعراب دارای فرهنگی دیگرند. مردم ایران در به کارگیری واژگان بسیار هوشمند عمل کرده و میکنند. همانطور که بسیار زود کلمه «عشق» را از زبان عربی اخذ و جایگزین «مهر ورزیدن» کردند، هرگز به «یم» روی خوشی نشان نداند، چون «دریا»ی خود را زیباتر یافتند. پس بدون تردید مردم پذیرای «ه» تانیث نبودهاند که تاکنون استفاده نکردهاند و این چنین است که قاضی محترم مورد بحث نیز، به عنوان احد از نخبگان جامعه، در استفاده از این واژه اکراه داشته است.
5- ذکر کلمه وجدان در عبارت «اقناع وجدان قضایی» نه تنها زاید نیست بلکه ضروری هم هست. مگر آن چه که باید قانع شود، چیزی غیر از وجدان قاضی است؟! به کرات در متون حقوقی اساتید برجسته دانشگاه، از عبارت «قناعت وجدان قاضی» و «ایقان وجدان قاضی» استفاده شده است. ماده 212 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری نیز صراحت دارد: «دادگاه پس از ختم رسیدگی با استعانت از خداوند متعال و تکیه بر شرف و وجدان ... مبادرت به صدور رای مینماید ...».
نگارنده محترم توضیح نداده که علت زاید بودن کلمه «وجدان» در عبارت مورد نظر ایشان چه بوده است؟! در هر حال یک نوشتار حقوقی منتقدانه باید مدلل باشد و ابراز نظر آزاد بدون دلیل موجه، از ارزش علمی متن میکاهد.
6- نگارنده قصد داشته با توسل به کلمه «فوقالذکر» جایگزینی برای کلمه «فوق مذکور» تعیین کند، اما در واقع کلمهای به مراتب بدتر را انتخاب کرده است.
کلماتی مانند «فوقالذکر» و «فوقالاشعار» و «فوقالاشاره» و «فوقالتوصیف»، اغلاط فاحشی هستند که متاسفانه در غیر ماوضع له در متون حقوقی به کار برده میشوند. در حقیقت معنی کلمات فوق به ترتیب عبارتند از: «بالاتر از حد ذکر»، «بالاتر از حد اشعار»، «بالاتر از حد اشاره» و «بالاتر از حد توصیف». مثال آشنای آن هم کلمه «فوقالعاده» به معنی «بالاتر از حد عادی» است که البته این یکی در معنای واقعی خود استعمال میشود. بنابراین کلمه «فوقالذکر» به هیچوجه به معنای «آن چه که در بالا ذکر شد» نمیباشد و نگارنده نوشتار مذکور در این قسمت نشانی کاملا غلطی داده است.
7- هیچ دلیلی وجود ندارد که قاضی وضعیت متهمان، اعم از بازداشت یا آزاد به قید وثیقه و یا غیر از آن را در متن دادنامه ذکر نماید و معلوم نیست که نگارنده چطور به چنین نظری رسیده است؟! بدون تردید قاضی در صورتی که مقرر می گردید که نسبت به صدور حکم دایر بر محکومیت متهمان به مجازات حبس اقدام نماید، لزوم قید کسر مدت زمان بازداشت از مدت محکومیت ضروری به نظر میرسید؛ اما در جایی که قاضی مورد نظر با توسل به ماده 22 ق.م.ا. (صرفنظر از صحت و سقم آن) مجازات متهمین را به مجازات نقدی تبدیل کرده است، نه تنها ضرورتی برای قید احتساب زمان بازداشت وجود نداشته، بلکه به طریق اولی قید وضعیت متهمین در دادنامه بسیار بیهوده بوده است. هر چند که به نظر نگارنده این سطور، حتی در صورت صدور حکم دایر بر محکومیت متهمین به حبس، فقط ذکر عبارت «با احتساب مدت زمان بازداشت» در متن دادنامه کفایت می کرد و ضرورتی به اشاره به وضعیت فعلی یا قبلی متهمین وجود ندارد. باید توجه داشت که دادنامه سند گزارش وضعیت متهمین نیست، بلکه سند اعلام تصمیم دادگاه در خصوص دعوی است.
8- انتقادات ماهوی نگارنده در نگاه اول و از منظر حقوقی درست به نظر میرسد. اما در خصوص تبدیل مجازات 15 سال حبس به مجازات نقدی، باید گفت که این رئیس دادگاه است که به عنوان قاضی ماذون، بر ماجرا احاطه پیدا کرده و با تشخیص اوضاع و احوال حاکم بر قضیه و انگیزه متهمین و میزان خطری که از جانب متهمین متوجه اجتماع است، نسبت به اتخاذ تصمیم غایی اقدام میکند. ما حقوقدانان نباید از بیرون گود به یک پرونده نگاه کرده و با توجه به احساسی که نسبت به مانحن فیه پیدا میکنیم، اجرای کامل و بیچون و چرای قانون را مطالبه نماییم.
این قاضی است که اعمال انجام شده توسط شاکی (یا به قول نگارنده «شاکیه») که منجر به ارتکاب جرم شده را مطمح نظر قرار میدهد. آیا نگارنده میداند که شاکی («شاکیه») چه به سر حامد آورده است؟ چقدر حرفهای عاشقانه؟ چقدر قول و وعده؟ چقدر کلمات فریبنده؟ چقدر با احساسات یک مرد 33 ساله در اوج هیجانات جنسی و احساسی بازی کرده است؟ چرا حامد زن دیگری را ندزدیده است؟ اصلا مگر دختر در آستارا قحط است که حامد برای ربودن یک زن خاص برنامهریزی کرده است؟ شاکی («شاکیه») چه کرده است که حامد را به این درجه از هنجارشکنی رسانیده است؟ آیا باید تیغ تیز قانون را بیرحمانه بر گردن حامد فرود بیاوریم؟ چون غریق رفتارهای یک زن شده است؟
بدون تردید قصد طرفداری از عمل حامد نیست. هر انسان سالمی عمل حامد را محکوم میکند و ما به عنوان حقوقدانان باید پرچمدار این محکومیت باشیم. ولی باید گفت حال که قانونگذار به شیطنتهای بیحد و حصر زنان در تحریک مردان و سوءاستفاده از احساسات آنان که مآلا موجب وقوع جرایمی مانند آدمربایی میشود بیتوجه بوده، چه خوب است که قضات با استفاده از اختیارات قانونی خود، بیتوجهی مقنن را جبران کنند و به سادگی، مرد سی و سه سالهای را تا چهل و هشت سالگی به دلیل این که اسیر غمزه و حرکات اغواگرایانه یک زن شده است و احساسات و عواطفش مدتها مانند گوشت قربانی در چنگال شاکی (شاکیه) بوده است، در زندان حبس نکنند و نگارنده مطمئن باشد که قضات ما قانونمدار و فکور هستند و هنگامی که کوچکترین قساوت یا انگیزه پلیدی را مشاهده نمایند، لحظهای به این نوع اشخاص امان نمیدهند. دلیل این مدعا هم تراکم شدید جمعیت موجود در زندانهای این کشور است.
با این حال توجه نگارنده نوشتار مذکور و حساسیتش نسبت به احکام دادگاهها قابل قدردانی است و وجود این چنین حقوقدانانی مایه مباحات کشور است. تعدادشان افزون باد. |
نظر : |
|
|
جعفر محمدي |
نام : |
|
ضمن تشكر از زحماتتان،متاسفانه همانگونكه شاهد هستيد،موارد مشابه بسيار است ومتاسفانه بايد قبول كنيم كه روزافزون است.بنظر ميرسد انتشار وتعقيب اينگونه آراء،علاوه بر اطلاع رساني موجبات تامل ودقت قضات را نيز فراهم خواهد نمود ودر نتيجه سبب ريشه يابي خواهد گرديد. |
نظر : |
|
|
کاراموز وکالت |
نام : |
|
فرض بفرمایید 27ایراد به این حکم وارد باشد پس974 ایراد بیان نشده است! زبان مردم کوچه بازار یا زبان گفتار با زبان نوشتار فرق اساسی دارد از نویسنده محترم که برای جامعه وکلا وقشر فرهیخته کشور مقاله ارسال فرموده اند بیش از این انتظار می رود. |
نظر : |
|
|
امیر |
نام : |
|
جالب توجه بود متشکرم |
نظر : |
|
|
تینا |
نام : |
|
جرم آدم ربایی ، همچنان که حضرت عالی نیز بیان فرموده اید با نفل و انتقال قربانی بدون رضایت او صورت می گیرد ، ولی با کمال احترام نظر شما در مورد شروع به جرم آدم ربایی بودن این جرم مورد تردید است زیرا ملاک شما در نقل و انتقال چیست؟ 10 متر ، 10کیلومتر یا رسیدن به شهر آستارا ؟ با فرض رسیدن به آستارا اگر متهمان ثابت کنند که قصدشان استارا نبوده و شهری دیگری بوده در این صورت باز هم ،با در نظر گرفتن دیدگاه شما باز جرم آدم ربایی تام محقق نشده . که این در تضاد کامل با حقوق قربانیان و نیز عدالت است. |
نظر : |
|
|
سمیه ولی یاری |
نام : |
|
دکتر جاهد فوق العاد ه ای فوق العاده زنده باد |
نظر : |
|
|