|
|
|
error: در حال حاضر هیچ نظر سنجی وجود ندارد .لطفا create one.
|
|
|
|
جزئيات تازه از قتلعام خانوادگي به دست داماد |
|
تنها بازمانده قتل عام در ملک آباد اصفهان، پس از گذشت سه روز، از اين جنايت جزئيات تازهاي از اين کشتار خانوادگي فاش کرد.
به نوشته «اعتماد»، در اين حادثه که ساعت 15 روز سهشنبه هفته گذشته رخ داد و در جريان آن مردي 32 ساله به نام بهروز که با همسرش اختلاف داشت، در منزل پدرزن خود شروع به تيراندازي کرد، پدرزن 67 سالهاش به نام حسين، خواهرزن 20 سالهاش به نام لاله و همسر 31 ساله خود به نام ليلا را به قتل رساند و سپس با شليک يک گلوله به زندگي خود نيز پايان داد.
در جريان تحقيقاتي که به دستور بازپرس شاه محمدي، بازپرس شعبه پنج دادسراي جنايي اصفهان انجام شد، کارآگاهان پي بردند بهروز و ليلا از مدتها پيش بر سر سکونت در شهرستان شوشتر با يکديگر اختلاف داشتند و زن جوان به حالت قهر به خانه پدرش بازگشته بود.
کارآگاهان براي پي بردن به ابعاد ديگر اين جنايت به بازجويي از اهالي خيابان ناصرخسرو در ملک آباد پرداختند. يکي از همسايهها گفت: در کوچه کنار ديوار نشسته بودم که يکدفعه صداي چند گلوله آمد. اول فکر کردم چيزي منفجر شده اما چند لحظه بعد ليلا را ديدم که از خانه خارج شد. او دنبال پناهگاهي ميگشت. به دنبال او بهروز از خانه بيرون آمد و با گرفتن سر ليلا گلولهاي به طرفش شليک کرد و به خانه برگشت.
يکي ديگر از همسايهها نيز گفت: بعد از شنيدن صداي تيراندازي با پليس تماس گرفتم و آتش نشاني را هم خبر کردم، چون در خانه آتش به پا شده بود اما کاري از دست هيچ کس برنيامد. آنها خانواده خوبي بودند و نميدانم چرا اين اتفاق افتاد. کارآگاهان که ميدانستند زمان وقوع حادثه مادر خانواده نيز در منزل حضور داشته و اکنون تنها نجات يافته اين کشتار است سعي کردند با پرس وجو از او ابهامات اين جنايت را رفع کنند. اين زن در بازجوييها توضيح داد دامادشان از اهالي شوشتر بود و در آبان سال 86 با ليلا ازدواج کرد و او را به شهرستان خودشان برد، اما همين مساله باعث بروز اختلافاتي بين آن دو شد.
اين زن سپس توضيح داد شوهرش بازنشسته و دختر کوچکش دانشجوي مقطع کارشناسي علوم اقتصادي دانشگاه پيام نور بود و همگي زندگي آرامي داشتند تا اينکه بهروز در اقدامي جنون آميز، چنين جنايتي را رقم زد.
از سوي ديگر کارآگاهان متوجه شدند زماني که بهروز در خانه مقتولان حضور داشت، براي برادر ليلا يک پيامک ارسال کرد و در آن نوشت براي بازگرداندن ليلا به آنجا آمده، ولي ليلا و پدر و مادرش ميگويند آنها يا بايد در اصفهان زندگي کنند يا از هم جدا شوند. بهروز در اين پيامک از برادر ليلا خواسته بود سريعتر خودش را به خانه برساند تا راه چارهاي پيدا کنند، اما مرد مسلح منتظر بازگشت برادرزنش به منزل نماند و در يک لحظه به سوي اعضاي خانواده آتش گشود.
اظهارات مادر خانواده
فاطمه، مادر خانواده، درباره اين قتل عام به پايگاه اطلاع رساني عبرت گفت: «مدتي بعد از عقد دخترم با بهروز، آنها به شوشتر نقل مکان کردند اما ليلا با رفتن به جنوب مخالف بود و حاضر نميشد سختيها را تحمل کند، به اين دليل درگيري بين آن دو شروع شد و تلاش ما هم براي ايجاد صلح و سازش نتيجهاي نداشت. بهروز بارها دخترم را کتک زده و امکان ادامه زندگي مشترک را از او سلب کرده بود. يک بار من و همسرم براي ميانجيگري به شوشتر رفتيم اما اين کار هم بي فايده بود تا اينکه يک هفته پيش از حادثه ليلا به اصفهان برگشت و گفت ديگر حاضر نيست با بهروز زندگي کند. ما از دخترم خواستيم آرامشش را حفظ کند بلکه راه بهتري پيدا شود.»
تنها نجات يافته جنايت ادامه داد: «روز دوشنبه هفته پيش بهروز با ما تماس گرفت و گفت فردا- سه شنبه- به اصفهان ميآيد تا ليلا را با خودش ببرد. ساعت يک بعد از ظهر بود که به خانه ما رسيد. او را به داخل دعوت و از او پذيرايي کرديم و مذاکرهها شروع شد ولي دامادمان از حرفش برنمي گشت و با قاطعيت ميگفت بايد ليلا را با خودش به شوشتر ببرد و به هر قيمتي که شده اين کار را انجام خواهد داد. او بعد از اينکه براي يکي از پسرهايم پيامک فرستاد، به دستشويي رفت و بعد از بيرون آمدن يک سلاح از جيبش درآورد و به طرف شوهرم حسين نشانه گرفت و بلافاصله شليک و او را زخمي کرد. به دنبال اين اتفاق ليلا به سمت کوچه فرار کرد اما بهروز او را جلوي در کشت و دوباره داخل آمد. او اين بار دختر کوچکم را هدف گرفت و وي را نيز به قتل رساند.»
زن ميانسال ادامه کشتار خانوادگي را اين طور تشريح کرد: «من به سمت پشت بام فرار کردم و با داد و فرياد از همسايهها کمک خواستم، در همين هنگام صداي يک گلوله ديگر را شنيدم و بعد از آن ماموران آمدند.»
مطلقههاي متاهل
سيدضياء الدين فائق، آسيب شناس اجتماعي درباره علل وقوع اين جنايت ميگويد: اين رخداد را نبايد مسألهاي اتفاقي و حادثهاي ناگهاني تلقي کرد، زيرا بروز و ظهور چنين پديدهاي ناشي از نوع ارتباط حاکم بر زنها و شوهرها است. اغلب فکر ميکنند زندگي در زير يک سقف و در کنار هم راه رفتن را ميتوان زوجيت ناميد در حالي که هم در حقوق و هم در شرع رابطهاي که مبتني بر تفاهم و ارتباط و گفتمان متقابل باشد نهي شده است. زن و مرد نسبت به يکديگر وظايفي دارند که چنانچه هر يک از آنها تعطيل شود، خانواده و فرزندان را تهديد ميکند و محصول آن زندگي مشترک انفرادي و مطلقههاي متاهل است. اين تعبير جديدي از طلاق عاطفي و نقطهاي است که مرد و زن به سمت تحريم کلامي پيش ميروند و اين روند با گذشت زمان پيچيده تر ميشود و در اين شرايط است که موضوعاتي مثل خيانت و جنايت به ميان ميآيد.
وي ميافزايد: اينکه درباره علل قتلهاي خانوادگي مکرراً حرف بزنيم کافي نيست و در کنار هشدار به مسوولان و دست اندرکاران براي اصلاح امور نيز بايد روشهايي را پيش بگيريم و به سرعت آموزش را در دستور کار قرار دهيم. به جرات ميتوان گفت امروزه به دلايل مختلف آموزش در زمينه زندگي و ازدواج مغفول مانده است، به عبارتي هنوز نوجوان و جوان ما در ايام تحصيلات و پس از فراغت از آن هم نميداند از زندگي چه ميخواهد. در واقع نبود آموزش کافي بسياري از مشکلات و قتلها را رقم ميزند.
فائق ادامه ميدهد: اگر واقعاً مرد و زني قادر به ادامه زندگي نيستند، نبايد با اصرار و فشار و دخالت آنها را به ادامه اين راه دعوت کرد. در چنين شرايطي اسلام طلاق را پيش بيني کرده و به راحتي ميشود مشکلات را ساده کرد، اما گاهي تاکيدهاي بيهوده و مکرر بر لزوم حفظ زندگي مشترک موجب ميشود زوجين فکر کنند هيچ راه چارهاي وجود ندارد و نتيجه اين رفتار، چنين جنايت فجيعي ميشود.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|