مردي كه در پايان شراكت با دوست خوش‌حساب خود، وي را با 23 ضربه چاقو به قتل رسانده بود پاي ميز محاكمه قرار گرفت.
متهم زماني كه مقابل قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران حاضر شد با اعتراف به جنايت گفت در زمان حادثه حالتي رواني داشته است.
خودروي مرگ
ساعت 5 و 45 دقيقه صبح 25 فروردين 85 تعدادي از رهگذران در خيابان آيت‌الله كاشاني با شنيدن صداي بوق ممتد يك خودروي اپل متوجه درگيري شديد2 نفر در اين خودرو شدند و ماجرا را به كلانتري 140 باغ فيض اطلاع دادند.
وقتي تيم تجسس كلانتري پا به محل حادثه گذاشت با خودروي اپل بدون سرنشيني مواجه شد كه آثار خون بر روي صندلي‌هاي آن به چشم مي‌خورد و يك قبضه سلاح گرم نيز در گوشه‌اي از آن رها شده بود.
ماموران زماني كه از زبان شاهدان حادثه شنيدند مرد مجروح توسط ضارب خود به بيمارستان انتقال يافته است با مراجعه به آنجا دريافتند وي دقايقي پيش به علت اصابت 23 ضربه چاقو به بدنش جان خود را از دست داده است.
در حالي كه بررسي‌هاي اوليه نشان مي‌داد مقتول يك تاجر چاي به نام حسين است، ماموران به تحقيق از مسئولان بخش پذيرش بيمارستان پرداخته و متوجه شدند فردي كه مقتول را به بيمارستان منتقل كرده بود ادعا كرده وي هدف حمله دزدان مسلح قرار گرفته است.
اعتراف به جنايت
كارآگاهان كه تنها مسير براي گشودن راز اين جنايت را يافتن مردي مي‌ديدند كه با مقتول درگير شده بود، در نخستين اقدام به بازجويي از خانواده مقتول دست زدند.
آنها وقتي متوجه شدند مقتول شب قبل از حادثه، با شريك خود قرار داشته است، اين مرد را دستگير و به اداره آگاهي انتقال دادند. شريك 28 ساله در نخستين بازجويي‌هاي پليسي پرده از راز اين جنايت برداشت و با اعتراف به قتل حسين ادعا كرد كه او را به خاطر اختلافات مالي به قتل رسانده است.
با اين اعترافات پرونده اين جنايت براي صدور راي نهايي به دادگاه كيفري فرستاده شد و وي روز گذشته در مقابل 5 قاضي شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به دفاع از خود پرداخت.
در دادگاه
صبح روز شنبه 8 ارديبهشت در جلسه محاكمه مرد جوان، پس از قرائت كيفر خواست از سوي قاضي رضوانفر به‌عنوان معاون دادستان تهران و در خواست قصاص از سوي اولياي دم، جوان متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: حسين، فرد خوش حسابي بود و اگر با او قراري داشتي و به آن عمل نمي‌كردي بسيار ناراحت مي‌شد.
وي ادامه داد: مقداري پول به حسين بدهكار بودم و قرار بود آن را پس از 3 ماه بپردازم اما در حالي كه زمان قرار فرا رسيده بود، نتوانستم اين پول را فراهم كنم.بنا براين يك قبضه سلاح خريدم تا با تهديد از او بخواهم به من فرصت بيشتري دهد و با اين هدف شب قبل از حادثه با او قرار گذاشتم.
آن شب از ساعت 10 و 30 دقيقه تا 5 صبح سوار بر ماشين در خيابان‌ها گشت مي‌زديم ، اما در تمام اين مدت او حاضر نشد به من فرصت ديگري دهد تا اينكه وقتي براي آخرين بار با درخواستم مخالفت كرد، با او درگير شدم و ديگر نفهميدم چه شد. من در آن لحظه حالتي رواني داشتم و قادر نبودم خودم را كنترل كنم و متاسفانه اين قتل رخ داد.
پس از آخرين دفاعيات متهم، قضات دادگاه براي صدور حكم وارد شور شدند.
